سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، شریف ترین تبار است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----42704---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----0-----
جستجو:
سید رضا مؤدب - ثقلین
 
 
  • درباره من
    سید رضا مؤدب - ثقلین
    سید رضا مؤدب
    از سال 1354 به شهر مقدس قم براى تحصیل به حوزه علمیه مسافرت نمودم و تا دوسال در مدرسه علمیه حضرت آیت الله گلپایگانى به مقدمات پرداختم در سال 1356 به مدرسه رسالت تحصیل منتقل شدم و دروس سطح یک و دو حوزه را در آنجا سپرى نمودم و از سال 1360 تا 1370 در حوزه علمیه به ادامه تحصیل پرداختم درس مکاسب و کفایه را از محضر استادان گرانقدر حضرت آیه الله علوى گرگانى و حضرت آیات وجدانى فخر، پایانى، ستوده استفاده کردم ودر درس خارج حضرات آیات فاضل لنکرانى، مکارم شیرازى، علوى گرگانى شرکت نمودم و یکدوره فقه و اصول را سپرى کردم. از سال در69به مرکز تربیت مدرس قم مشغول به تحصیل شدم و همزمان در دانشگاه تهران تدریس دروس معارف را آغاز نمودم که تا سال 1378 در دانشکده هاى فنى و مهندسى، علوم، ادبیات، حقوق و ... ادامه داشته است و همزمان در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از سال 1372 در مقطع دکترى ادامه تحصیل داده در سال 1376 فارغ التحصیل در گرایش علوم قرآن و حدیث شدم و از 1376 عضو هیئت علمى دانشگاه قم در آمدم و تا کنون عضو هیئت علمى رسمى دانشگاه هستم. در دانشگاه اصفهان تدریس معارف و در دانشکده علوم قرآنى و حدیث و دانشکده شهید محلاتى سپاه تدریس داشته ام. در دانشگاه قم در موضوعات علوم قرآن و حدیث چندین جزوه علمى تهیه نموده ام. در دانشگاه و دیگر محافل علمى چندین کنفرانس علمى در موضوعات قرآنى ارائه کرده ام در مرکز تفسیر براى طلاب حوزه و در مرکز جهانى علوم اسلامى براى طلاب خارجى تدریس داشته و دارم پایان نامه هاى متعددى در دانشگاه قم و مؤسسه امام خمینى سرپرستى نموده ام چندین کتاب و اثر پژوهشى فراهم آورده ام که در آثار پژوهشى آمده و اکنون نیر در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، عضو حلقه کارشناسى مقاله هاى آن مرکز هستم در رادیو معارف و ... مباحثى علمى در موضوعات قرآنى داشته ام. کتب: ‏ 1. نزول قرآن و رؤیاى هفت حرف/ 1378 / دفتر تبلیغات اسلامى قم 2. علم الحدیث / 1378 / احسن الحدیث 3. مفردات قرآن/ 1378 / احسن الحدیث 4. اعجاز قرآن/ 1379 / احسن الحدیث 5. روشهاى تفسیر قران/چاپ اول 1380 /چاپ دوم با ویرایش جدید ۱۳۸۵ / دانشگاه قم 6. علم الدرایه تطبیقى/ 1382 / مرکز جهانى علوم اسلامى 7. درسنامه درایه الحدیث / 1383 / مرکز جهانى علوم اسلامى 8. کتاب تاریخ حدیث/ 138۴ / مرکز جهانى علوم اسلا
  • لوگوی وبلاگ
    سید رضا مؤدب - ثقلین

  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • سردبیر فصل نامه علمی پژوهشی شیعه شناسی
    نویسنده: سید رضا مؤدب دوشنبه 87/9/18 ساعت 9:15 صبح

    فصلنامه شیعه­شناسی

     

    سید رضا مودب، سردبیر            

    در سال 1381، انتشار فصلنامه­ای تخصصی در عرصه مطالعات شیعه­شناختی برای مسئولان مؤسسه شیعه­شناسی ضروری به نظر رسید و در بهارسال1382، اولین شماره آن با همت آقایان کریم خانمحمدی و حسین تقی­زاده از چاپ خارج و در دسترس علاقمندان قرار گرفت. این فصلنامه در سه عرصه الاهیات، تاریخ و جامعه­شناسی شیعیان متمرکز است. در عرصه الاهیات عمدتاً به نوشته­های مستشرقین در زمینه کلام و سایر دانش­های شیعی توجه دارد بدین خاطر که امروزه بیشترین حجم شبهات و ایرادات به آموزه­ها و عقاید شیعیان عمدتاً از ناحیه اسلام­شناسان و شیعه­شناسان مغرب زمین مطرح می­شود. در عرصه تاریخ، به تاریخ اجتماعی شیعه علاقمند است زیرا پژوهش­های تاریخی موجود عمدتاً در زمینه تاریخ سیاسی شیعه حاکمان شیعی و روابط قدرت شیعیان بوده و سایر عرصه­های حیات اجتماعی آنان از قبیل کسب و کار، ازدواج و همسرگزینی، هنر و معماری، اوقات فراغت و سرگرمی، خوراک و پوشاک، اوقاف و نذورات، مراسم شادی و سوگواری، آئین­های دینی و ملی، دارو و درمان، حمل و نقل و مسافرت، اماکن و بقاء مذهبی، آب انبارها و حمام­های عمومی، و ده­ها امر از این قبیل امور، تقریباً مغفول عنه واقع شده است. در عرصه جامعه­شناسی نیز، امروزه همه مطالعات و پژوهش­های انجام شده و در حال ا نجام در زمینه جوامع و جمعیت­های شیعی موجود جهان، تقریباً منحصراً از طریق مراکز پژوهشی اروپایی و امریکایی صورت می­پذیرد و شیعیان خود اقبال محسوسی به این قبیل مطالعات علمی نشان نمی­دهند. از این رو مؤسسه شیعه­شناسی تنها مؤسسه شیعی است که به مطالعه جامعه­شناسی و مردم­شناسی شیعیان جهان علاقمند بوده و در عرصه جمعیت، نهادهای اجتماعی، فرهنگ و خرده­فرهنگ­های آنان پژوهش و تحقیق می­کند. این پژوهش­های آکادمیک طبعاً از طریق فصلنامه تخصصی این مؤسسه در دسترس علاقمندان به این نوع مطالعات قرار می­گیرد.

    در صفحه اول این فصلنامه چنین آمده است: «این نشریه فصلنامه­ای است فرهنگی - پژوهشی که به منظور ارائه متمرکز تحقیقات انجام شده در عرصه­های گوناگون شیعه­پژوهی (الهیات، تاریخ و جامعه­شناسی) و ارتقای آگاهی­های علمی جوامع و گروه­های شیعی از خود، توسط مؤسسه شیعه­شناسی منتشر می­شود. این فصلنامه، نشریه­ای است علمی که برای همبستگی و یکپارچگی بیشتر امت اسلامی تلاش می­کند.»

    سردبیر فعلی آن حجه­الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید رضا مؤدب، استاد قرآن پژوه دانشگاه قم و مدیر داخلی آن آقای حسین تقی­زاده می­باشند. اکنون اعضای هیئت تحریریه آن عبارتند از: دکتر صادق آئینه وند استاد دانشگاه تربیت مدرس، دکتر حسام الدین آشنا استادیار دانشگاه امام صادق(ع)، دکتر محسن الویری استادیار دانشگاه امام صادق(ع)، دکتر محمود تقی زاده داوری استادیار دانشگاه قم، دکتر محمد رضا جباری استادیار مؤسسه امام خمینی، دکتر غلامرضا جمشیدیها دانشیار دانشگاه تهران، دکتر سیدمحمد باقر حجتی استاد دانشگاه تهران، دکتر محمد علی شمالی استادیار موسسه امام خمینی، دکتر حسین غفاری استادیار دانشگاه تهران، دکتر داود فیرحی دانشیار دانشگاه تهران، دکتر حسین کچوئیان استادیار دانشگاه تهران، دکتر محمد لگنهاوسن استادیار مؤسسه امام خمینی، دکتر حسین مفتخری دانشیار دانشگاه تربیت معلم، دکتر سیدرضا مودب دانشیار دانشگاه قم، دکتر علی اکبر ولایتی استاد دانشگاه شهید بهشتی.

      این نشریه را در تهران می­توان از فروشگاه کتاب مرکز مطالعات خاورمیانه، انتشارات امیری و انتشارات حکمت و در قم از کتابفروشی­های بوستان کتاب و کیهان تهیه نمود.

    این نشریه تخصصی از مقاله­های علمی همه پژوهشگران ارجمند کشور در موضوعات اختصاصی این فصلنامه، استقبال می­کند. علاقه­مندان می­توانند مقالات و پیشنهادات و نقطه­نظرات خود را به آدرس قم، صندوق پستی: 6139-37155 ارسال دارند.

    آدرس پست الکترونی: shiitestudies@shistu.org

     

    فصلنامه شیعه شناسی


        نظرات دیگران ( )

  • پیشتازی شیعه در مباحث علوم قرآنی
    نویسنده: سید رضا مؤدب پنج شنبه 87/4/27 ساعت 5:24 صبح

    «کتاب فی علوم‌القرآن»؛ شاهد علامه صدر در پیش‌تازی شیعه در مباحث علوم قرآنی

    گروه اندیشه: علامه «سیدحسن صدر»، صاحب کتاب «تأسیس‌الشیعة» در اثبات پیش‌تازی شیعه در مباحث علوم قرآنی، به «کتاب فی علوم‌القرآن» حضرت امام علی(ع) استشهاد می‌کند.

    حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر «سیدرضا مؤدب»، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم

    به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر «سیدرضا مؤدب»، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم، در گفت‌وگوی اختصاصی با سرویس اندیشه، با موضوع «نقش امام علی(ع) در تاریخ و تدوین حدیث»، به مناسبت ولادت مولود کعبه گفت: زمانی‌ که از مصحف حضرت امام علی(ع) یاد می‌شود، منظور قرآنی است که همراه آن توضیحات، شأن نزول، شرح و بیان آیات آمده است و الا قرآن یاد شده در آن‌جا، دقیقا همین قرآن موجودی است که ما در اختیار داریم.

    عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة به بررسی اجمالی دیگر آثار امیرالمؤمنین علی(ع) و نقش ایشان در تاریخ و تدوین حدیث پرداخت و گفت: اثر دیگری که از مکتوبات امام علی(ع) باقی است، مجموعه‌ای است که گاهی با نام «کتاب علی(ع)» یا «جامعه علی(ع)» و یا گاهی با نام «صحیفةالفرائض» از آن یاد می‌شود.

    نویسنده کتاب «تاریخ حدیث» با بیان این مطلب که این مجموعه در واقع مطالبی بوده است که حضرت رسول(ص) املاء و حضرت علی(ع) یادداشت فرمودند، افزود: در واقع این مجموعه در زمان خود پیامبر(ص) شکل گرفته است. امام حسن(ع) از این مجموعه (کتاب علی(ع)) عبارتی دارند که در مصادر حدیثی ـ از جمله مرحوم مجلسی در «بحارالانوار» ـ آن را نقل می‌کنند، امام حسن (ع)می‌فرماید:

    «ان العلم فینا و نحن اهله؛ علم و دانش همه پیش ماست». مقصود از عبارت «علم» همان علوم دینی، معرفتی و الهی است که از آن می‌توان به حدیث هم یاد کرد و بعد امام حسن(ع) می‌فرمایند «و هو عندنا مجموع کله بحذافیره؛ تمام این علوم و دانش نزد ماست.» و در ادامه می‌فرمایند: «و هو عندنا مکتوب باملاء رسول الله و خط علی بیده» این جمله بسیار مهم است؛ یعنی تمام این علوم که به دست ما رسیده است مکتوبی که به املاء پیامبر(ص) و خط حضرت علی(ع) بوده است.

    مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم تصریح کرد: این مجموعه در دوران‌های متعدد توسط امامان معصوم(ع) بر دیگران عرضه شده است و گاهی به آن استشهاد می‌کردند. «صیرفی» یکی از اصحاب امام محمد باقر(ع) می‌گوید: «ما نزد حضرت محمد باقر(ع) بودیم، ایشان کتابی را آوردند و فرمودند: «هذا کتاب علی» و عباراتی را نشان دادند و فرمودند: «هذا خط علی و املاء رسول الله» که این مجموعه هم نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری مجموعه‌های حدیثی بعدی داشته و از میراث‌های گران‌قدر حدیثی بوده که نزد ائمه(ع) محفوظ بوده است و از طریق آن‌ها مطالبش منتقل شده و مجموعه‌های حدیثی بعدی شکل گرفتند.

    عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران در ادامه سخنانش، بحث «کتاب فی علوم القرآن» را به میان آورد و اذعان کرد: اثر دیگری که منسوب به حضرت علی(ع) است، کتابی با عنوان «کتاب فی علوم القرآن» است. این مجموعه که در واقع عمدتا مباحث علوم قرآنی؛ مانند محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و یا مطالب تفسیری دیگری بوده است از حضرت علی(ع) به یادگار مانده است.

     دکتر مؤدب:
    اثر دیگری که منسوب به حضرت علی(ع) است، کتابی با عنوان «کتاب فی علوم القرآن» است. این مجموعه که در واقع عمدتا مباحث علوم قرآن؛ مانند محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و یا مطالب تفسیری دیگری بوده است از حضرت علی(ع) به یادگار مانده است

    این استاد حوزه در تأیید کلام فوق، به سخن علامه «سیدحسن صدر» استشهاد کرد و گفت: علامه سیدحسن صدر که یکی از علمای بزرگ شیعه است و در کتاب «تأسیس‌الشیعه» وقتی می‌خواهد پیش‌تازی شیعه را در مباحث علوم قرآنی یاد کند، می‌نویسد: «اما سائر انواع علوم القرآن فاول من نوعها و قسمها فهو ایضا علی امیرالمؤمنین ...» سایر علوم قرآن و نخستین کسی که آن‌ها را تنویع و تقسیم کرد، حضرت علی(ع) است و یاد می‌کند که این مطالب به نام علوم قرآن بوده و مجموعه‌ای بوده است که از حضرت علی(ع) رسیده است. احتمال می‌رود که این مجموعه‌ای که به نام علوم قرآن بیان می‌شود، بخشی از همان «کتاب علی(ع)» باشد و یا ممکن است خود مجموعه‌ای مستقل باشد که به دست ما رسیده است.

    حجت‌الاسلام مؤدب با اشاره به «اخ القرآن» (نهج‌البلاغه)، تصریح کرد: آخرین مجموعه‌ای که به دست ما رسیده است و امروزه جامعه علمی ما بیشتر از آن بهره می‌برند و مهم‌تر است، مجموعه‌ای به نام «نهج‌البلاغه» است. این اثر بخشی از خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات حضرت(ع) است که عمدتا در آن دوران 5 ساله حکومت رسمی ایشان بیان شده است. آن دورانی که مردم بیشتر به ایشان رجوع داشتند.

    وی با اشاره به این‌که بخش قابل توجهی از نامه‌ها، خطبه‌ها و کلماتی که از ایشان صادر شده است، در کتاب شریف «نهج‌البلاغه» جمع‌آوری شده است، خاطرنشان کرد: زحمت این کار را «سید رضی» از علمای قرن 5 شیعه کشیده است و امروزه در اختیار ما قرار دارد. هم‌چنین بر این کتاب شرح‌های فراوانی نوشته شده است. به طوری که آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعة فی تصانیف الشیعة» از 150 شرح و علامه امینی در کتاب «الغدیر» از 80 شرح نام می‌برند که بر این مجموعه نگاشته شده است.

    عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص)العالمیة در ادامه سخنانش گفت: آثار دیگری هم، هم‌چون «کتاب السنن و القضایا و الاحکام» یا «کتاب التعلیقات النحویة» یا آثار دیگری که در کتاب‌های تاریخ حدیث ثبت هست، به حضرت علی(ع) اختصاص دارد که باید برای اطلاعات بیشتر به کتب تاریخ حدیث رجوع شود. نهایتا این‌که حضرت علی(ع) در قرن اول نقش بسیار زیادی داشتند، در این‌که فرمایشاتشان که همه کلام الهی بوده و به نحوی وحی با واسطه است، مضبوط و مکتوب شود تا به نسل‌های بعد منتقل شود. چه آن‌هایی که خود امام(ع) دست به قلم شدند، چه آن‌هایی که پیامبر(ص) املاء فرمودند و امام علی(ع) نوشتند و چه آن‌هایی که ایشان دستور به نوشتن دادند و یا اهمیت نوشتن را بیان کردند.

    دکتر مؤدب در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: الحمد‌الله نسل بعد از حضرت علی(ع)؛ یعنی امامان معصوم(ع)، همین میراث گران‌قدر را حفظ کرده، تداوم داده و معارفی بر آن افزودند و همه این‌ها تا حدود قرن سوم و چهارم به عنوان مجموعه‌های حدیثی یا اصول اربعمائه مکتوب شد و در قرن 4 و 5 توسط عالمان و محدثان بزرگ شیعه؛ مانند شیخ کلینی، صدوق و طوسی، ضبط و به عنوان کتب اربعه تدوین شد که امروزه در اختیار همه جویندگان حدیثی است.


        نظرات دیگران ( )

  • تاریخ حدیث
    نویسنده: سید رضا مؤدب یکشنبه 87/3/26 ساعت 9:30 صبح

    اشاره: حدیث دومین سند دین است که پس از قرآن کریم، در شناختن و شناساندن اسلام و شکل‌گیری و بالندگی علوم اسلامی، بیشترین سهم را داشته است. حدیث میراث ماندگار معصومان علیهم‌السلام است که به شرح و تفسیر قرآن و تبیین دین می‌پردازد.‌

    پیشوایان معصوم همواره مسلمانان را به فراگیری و فهم حدیث و مذاکره و نشر آن ترغیب کرده‌اند و همین امر، از ابتدا تاکنون، سبب رونق این دانش بوده است. حجت‌الاسلام دکتر سیدرضا مؤدب، استاد دانشگاه قم، یکی از محققان و پژوهشگران عرصه حدیثی هستند که از جمله آثارشان می‌توان به کتابهای <علم‌الحدیث>، <علم الدرایه تطبیقی>، <درسنامه درایه`‌‌الحدیث> و <تاریخ حدیث> اشاره کرد. آنچه در پی می‌آید، گفتگویی است با ایشان پیرامون ماهیت حدیث، جایگاه حدیث، دانشهای حدیث، سیر تدوین حدیث شیعه و اهل سنت، نگاه اخباریان به حدیث، انگیزه‌های جعل حدیث و...

    ***

    اگر موافق باشید، بحث را در مورد ماهیت حدیث آغاز کنیم.‌

    حدیث در لغت یعنی امر جدید؛ ولی در اصطلاح محدثان، مفسران، متکلمان و همه عالمان اسلامی و کسانی که در شاخه‌های مطالعات اسلامی مطالعه دارند، حدیث عبارت است از سخن معصوم که به دست ما رسیده یا قول و فعل و تقریری که از معصوم برای ما گزارش شده است. بنابراین می‌توان گفت هر عبارتی که در کتابهای حدیثی به یک امام معصوم نسبت داده شده که مثلاً معصوم چنین مطلبی را گفت یا چنین کاری را انجام داد یا کسی این کار را انجام داد و معصوم تأیید کرد، همه اینها در دایره حدیث واقع می‌شود. شیخ‌بهایی می‌فرماید: <حدیث هر آن چیزی است که کلام معصوم را برای ما حکایت می‌کند.>

    البته حدیث تقسیمی هم دارد که از نظر برخی از محدثان به قدسی و غیرقدسی تقسیم شده است.‌

    <حدیث قدسی> عبارتی است که پیامبر(ص) از طرف خداوند نقل می‌کند و الفاظ کلمات را به خدا نسبت می‌دهد؛ ولی حدیث غیرقدسی آن است که عبارت و الفاظ از خود پیامبر (ص) است؛ لکن معنا و محتوا از خدای متعال گرفته شده است. بنابر این محتوای آن چیزی که امروزه حدیث غیرقدسی می‌گوییم، آسمانی است؛ چون پیامبر هم یک انسان عادی نیست و مطالبش را از خداوند می‌آموزد؛ لکن الفاظش از خود ایشان است. بدین جهت می‌توان گفت حدیث قدسی به قرآن خیلی شبیه است؛ ولی قرآن معجزه است و حدیث قدسی معجزه نیست. و همچنین قرآن احکام خاص خودش را دارد، مثل اینکه لمسآن، بدون طهارت، جایز نیست؛ ولی لمس حدیث قدسی، بدون طهارت، جایز است، یا مثلاً واسطه نزول در قرآن جبرئیل است؛ ولی در حدیث قدسی ممکن است که جبرئیل نباشد. به همین جهت حدیث قدسی و قرآن هر دو قدسی‌اند، یعنی آسمانی‌اند، لکن تفاوت مرتبه‌ای دارند؛ قرآن مرتبه بالاست و حدیث قدسی مرتبه پایین‌تر. حدیث قدسی اختصاص به پیامبر(ص) دارد؛ ولی حدیث غیرقدسی هم فرمایش پیامبر(ص) را در برمی‌گیرد، هم تمام گفتار امامان معصوم(ع) را.‌

    سنت چیست؟

    سنت، خود فعل و امضای معصوم است و تفاوتش با حدیث این است که حدیث کلامی است که سنت را برای ما گزارش می‌کند؛ مثلاً پیامبر اکرم(ص) چطور نماز خوانده است؛ ولی حدیث چگونگی نماز خواندن پیامبر را برای ما گزارش می‌کند. بنابراین سنت اصل و حدیث فرع است؛ حدیث عبارات، جملات یا کلماتی است که سنت را برای ما نقل می‌کند؛ چون ممکن است پیامبر(ص) مطلبی را گفته باشند؛ ولی تمام عبارات و جزئیات، بدون کمترین تغییری، در اختیار ما نباشد و حدیث آن عبارات و جزئیات را برای ما گزارش می‌کند، گاهی هم نقل به معنا در آن رخ دهد و گاهی هم برخی کلام ها جابجا شود.

    گاهی در فقه، سنت به معنای مستحب و در برابر فریضه به کار می‌رود. می‌گویند این کار فریضه و آن کار سنت است؛ سنت یعنی مستحب و فریضه یعنی واجب، که اگر چنین معنایی را در نظر بگیریم، با آن سنتی که در حدیث است، متفاوت می‌شود و اگر کسی خودش را اهل سنت بداند؛ یعنی معتقد و پایبند به قول و فعل و رفتار پیامبر است. در حقیقت، مسلمان واقعی کسی است که سنت پیامبر(ص) را انجام دهد و بدین جهت شیعیان معتقدند که ما تمام رفتار و اعمال و سخنان پیامبر(ص) را از طریق معصوم دریافت کرده‌ایم و به معنای حقیقی، اهل سنت هستیم.‌

    دلیل حجیت سنت چیست؟

    مهمترین دلیل حجیت سنت، آیات قرآن است که بر صحت سنت دلالت می‌کند؛ مانند آیه شریفه <انزلنا علیک الذکر لتبین للناس ما نزل علیه: ای پیامبر! ما ذکر را بر تو نازل کردیم، وظیفه تو این است که آن را برای مردم تبیین کنی.> بنابراین این آیه به این نکته اشاره دارد که هرچه از طریق پیامبر(ص)، در تبیین ذکر و دین، بیان شده، حجت است و حدیث چیزی جز سخن پیامبر و به تبعش سخن معصومان نیست. یا می‌فرماید: <ما آتیکم الرسول فخدوه و ما نهیکم عنه فانتهوا: آنچه پیامبر برای شما می‌آورد، بگیرید و آنچه شما را از آن باز می‌دارد، رها کنید.> این آیه به ما می‌گوید که پیامبر(ص) سخنش، رفتارش، اعمالش و کلامش ارزشمند و آسمانی است.

    باز در آیه شریفه دیگر داریم: <و ما ینطق عن‌الهوی ان هو الا وحی یوحی: پیامبر هرچه می‌گوید، وحی است و از پیش خودش نیست.> براساس این آیات، سخن خود پیامبر اکرم‌(ص)، یعنی سنت و حدیث او، معتبر می‌شود و همه مسلمانان بدین جهت سنت و کلام پیامبر را معتبر می‌دانند.‌

    البته در اینجا دلیل عقلی هم وجود دارد و آن این است که وقتی قبول کردیم پیامبر از طرف خدا آمده، دروغ نمی‌گوید، صادق است، و خلاف نمی‌گوید، از نظر عقل، تمام سخن و رفتار او، برای ما جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند، البته دلیل عقلی جایگاهش بعد از قرآن است. من با تشبیه ذکر می‌کنم: اگر شما انسانی را کاملاً راستگو و رفتارش را کاملاً عاقلانه بدانید، سخن، کلام و وعده او برای شما یک اعتبار پیدا می‌کند.‌به همین جهت همه‌ مسلمانها سنت پیامبر را معتبر دانسته‌اند و بعد از پیامبر(ص) هم، سنت معصومان یا حدیث آنها را حجت دانسته‌اند؛ چون پیامبر(ص) در روایاتی اشاره کرده‌اند که بعد از من عترت، خاندان و جانشینان من حجت هستند. به همین دلیل، اول قرآن، بعد، سنت پیامبر از طریق قرآن و بعد هم سنت معصومان از طریق خود پیامبر ثابت می‌شود.‌

    در متون حدیثی با واژه <اثر>هم مواجه می‌شویم. لطفا آن را هم برای ما تعریف کنید.

    غالبا اثر به معنای حدیث و مترادف با آن است. غالباً گفته‌اند: <آثار النبی>؛ یعنی آنچه از پیامبر، از سخن و کلام او، به جای مانده است.‌

    علمای شیعه چه جایگاهی برای حدیث قائل هستند؟

    علمای شیعه معتقدند نخست، قرآن منبع دین است؛ یعنی باید در هر مسئله‌ای ابتدا به قرآن مراجعه کرد و اگر در قرآن آیه یا آیاتی درخصوص آن موضوع بود، از آنها کمک گرفت؛ ولی می‌دانیم که بسیاری از مباحث در قرآن به صورت کلی آمده و جزئیات و فروع آن بیان نشده، در اینجاست که باید به منبع دوم، یعنی حدیث، رجوع کرد. هر شخصیتی که بخواهد مسائل دینی را به دست آورد، چاره‌ای ندارد که سراغ روایات امام صادق یا امام باقر یا روایات دیگر ائمه برود و به کمک آنها مباحث دینی، زندگی، اجتماعی، اقتصادی و.... را به دست آورد.‌

    جایگاه حدیث را در میان فرق مختلف مسلمانان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ‌

    حدیث در میان فرق مسلمان، جایگاه یکسانی نداشته است؛ مثلاً برخی فقط قرآن را محور می‌دانستند و برای حدیث جایگاه نازلی قائل بودند و کتاب خدا را کافی می‌دانستند. همچنان که برخی معتقد بودند کتاب خدا خیلی موجز است و بسیاری از مباحث را به اشاره بیان کرده و باید بیشتر مراجعاتمان به حدیث باشد که اینها را <اهل حدیث> یا <اخباری> نامیدند. لکن راه صحیح این است که هم از کتاب خدا استفاده کنیم و هم از حدیث؛ اما مرز استفاده از کتاب خدا تا آنجاست که مطلبی، به طور مستقیم، در آیات قرآن آمده باشد و هر جا به صورت صریح نیامده، خود خداوند تبیین و تفسیر و جزئیات آن را به پیامبر و اهل بیت سپرده، و در این گونه موارد باید به سراغ حدیث برویم؛ یعنی در عمل به حدیث نباید افراط و تفریط باشد، بلکه باید در حد تعادل باشد.

    به همین جهت تفاسیری به نام تفاسیر روایی یا حدیثی داریم؛ یعنی تفاسیری که در تبیین آیات از احادیث کمک گرفته‌اند. در حدود چهار قرن قبل یک حرکت افراطی رخ داد و برخی تمایل فراوانی به حدیث پیدا کردند و حتی معتقد شدند هر مطلبی که در کتابهای حدیثی آمده، حتماً درست است و هیچ حدیث خطا و نادرستی نداریم، در حالی که اهل تحقیق می‌دانند احادیث در سیر تدوین‌شان در مواردی، دچار برخی کاستی‌ها یا آسیبها شده‌اند و بدین جهت به متن حدیثی نمی‌توان اعتماد کرد و لازم است توسط متخصصان و اهل حدیث بررسی و تحلیل شوند.‌بدین جهت علمای شیعه و محدثان ابزارها و دانشهایی را فراهم آوردند تا به کمک آنها، احادیث نادرست را از درست ممتاز کنند، مثل دانش رجال، درایه و فقه الحدیث.

    لطفاً درباره این دانشها هم توضیحی بفرمایید.

    <رجال الحدیث> با هدف بررسی تک تک راویان حدیث به وجود آمده و عالمان بزرگی در این زمینه کتاب نوشته‌اند؛ از جمله آیت‌الله العظمی خوئی که کتاب بسیار گرانقدری به نام <معجم رجال الحدیث> نوشته‌اند. و در این کتاب، هزاران نفر از راویان، شرح حال و زندگی و آثارشان ذکر شده است.دانش رجال کمک می‌کند که دریابیم چه راویانی کاملاً قابل اعتماد هستند و در هر سندی که بیایند، آن سند و به تبع آن، متن، کاملا قابل پذیرش است و چه راویانی هستند که اگر در سندها بیایند، باید آن حدیث بیشتر مورد مطالعه و تحقیق قرار بگیرد. بنابراین در دانش رجال هدف این است که قبل از پیشداوری، تحقیق شود؛ چون با دیدن یک راوی ضعیف در سند حدیث، نمی‌توان پیشداوری کرد که حتماً سندش ضعیف است؛ زیرا ممکن است آدمی که دارای ضعفی بوده، از صد حدیثش، نود تای آن درست باشد، بنابراین راوی ضعیف نشانی است بر اینکه آن حدیث ممکن است ضعیف باشد. ‌

    ‌<فقه‌الحدیث> به ما کمک می‌کند تا متن حدیث را بازشناسی و تحلیل کنیم؛ متونی را که در یک موضوع هستند، در کنار هم قرار دهیم، با هم مقایسه کنیم، بر یکدیگر عرضه کنیم و ببینیم آیا مطالب خلاف قرآن و عقل در آنها هست یا نه؛ چون معتقدیم حدیث واقعی حدیثی است که از معصوم صادر شده و معصوم هم از طرف خدا معصوم شناخته شده و دچار خطا و کاستی نمی‌شود و همچنین او بالاترین و کامل‌ترین انسان عاقل است. پس اگر همه احادیث،‌ کلام معصوم باشند، باید با هم سازگاری داشته و همدیگر را تأیید کنند.

    <درایه`‌الحدیث> دانشی است که نه اختصاصی به سند حدیث دارد و نه اختصاصی به متن حدیث، گرچه برگرفته از هر دو است. در این شاخه از یک رشته اصطلاحاتی سخن به میان می‌آید که ممکن است در مواردی مربوط به سند باشد و در مواردی مربوط به متن، و در واقع ترکیبی از هر دو می‌تواند باشد. این اصطلاحات در نزد محدثان یاد شده است و در دانش درایه تبیین و تحلیل می‌شوند؛ مانند اینکه گفته می‌شود این حدیث <مُسند> است؛ یعنی سند و راویان آن در همه طبقات ذکر شده و متصل می‌باشند. حدیث <مُدرج> حدیثی است که بخشهایی از متن آن با متن حدیث دیگر افزوده شده، و یا حدیث <معنعن> یعنی راویان هر یک با حرف خاصی از یکدیگر نقل می‌کنند.‌

    عموم مردم در برخورد با حدیث، چگونه می‌توانند حدیث صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهند؟

    دانش حدیث دانشی است که به عموم کمک می‌کند تا حدیث صحیح را از غیرصحیح بشناسند و معنای چنین کاری این است که تشخیص هر حدیثی برای عموم مقدور نیست،عموم مردم به خوبی نمی‌توانند حدیث صحیح را از غیرصحیح و معتبر را از غیرمعتبر شناسایی کنند و باید به متخصص و کسی که در علوم حدیثی تخصصی دارد،‌ مراجعه کنند؛ زیرا حدیت کلامی است که از معصوم به ما رسیده؛ اما فاصله تاریخی زیادی بر آن گذشته و شناخت معنا و مفهوم آن مانند شناخت قرآن نیاز به ابزار، علوم و شروطی دارد که اگر کسی آنها را نداشته باشد،‌ دچار مشکل می‌شود؛ ولی فکر می‌کنم یک راهکار برای عموم مردم وجود دارد و می‌تواند برای آنها مفید باشدو آن این است که برای به دست آوردن اعتبار و ارزش هر حدیث،‌ به منبع و کتابی که آن را نقل کرده، مراجعه کنند و از طریق شناخت صاحب کتاب می‌توانند به حدیث اعتماد کنند؛ مثلاً اگر حدیث را از کسی شنیدند که شناختی نسبت به مؤلف و ناقل آن ندارند، باید در موردش تأمل کنند. به همین جهت حضرت امام خمینی(ره) راجع به کسی مثل مرحوم مطهری فرمودند کتابهایش بدون استثنا خوب است.

    اکنون جا دارد که مختصری هم درباره سیر تدوین حدیث شیعه صحبت کنیم.

    حدیثی که امروزه به دست ما رسیده و کتابهای حدیثی که امروزه در اختیار ما هست، حاصل تلاشها و زحمتها وفعالیتهای علما و محدثان بزرگ است. حدیث شیعه از نظر سیر تاریخی در سه مرحله قابل تقسیم است:

    الف) مرحله اول دوران خود معصومان(ع) تا امام حسن عسکری(ع) است که حدود سه قرن یا سه قرن و اندی به طول انجامید. در این دوران خود معصومان بسیار تلاش کردند تا حدیث پیامبر(ص) از طریق آنها منتقل شود و نیز سخن و رفتار آنها حدیث بود و منتقل شد. یاران ائمه(ع) سعی کردند مجموعه‌هایی را بنویسند که اینها نخستین کتابهای حدیثی شیعه بودند که در برخی از کتابها، از آنها با عنوان <اربعمائه>، یاد شده است،‌ یعنی اصول چهارصدگانه. مقصود از اصل در اینجا یعنی کتابهای حدیثی که نخستین بودند؛ یعنی مجموعه‌هایی که از زبان معصوم گرفته شده و از کتب دیگر جمع‌آوری نشده بودند. اینها تا حدود قرن 4 و 5 در دسترس مسلمانان و به‌ویژه عالمان، فقها و اهل حدیث بودند.

    ب) بعد از این، دوران غیبت امام زمان(عج) شروع شد که این عصر را عصر متقدمان یا عالمان پیشین در حدیث می‌دانند. در این دوران نخستین جوامع حدیثی نوشته شد که چهار کتاب شهرت بسیار زیادی پیدا کرد و به کتب اربعه معروف شدند که عبارتند از: <الکافی فی الاصول و الفروع و الروضه> از مرحوم کلینی که شامل مباحث اعتقادی، فقهی، تفسیری و اخلاقی است. کتاب دوم از مرحوم صدوق است به نام <کتاب من لا یحضره الفقیه>؛ یعنی کتاب برای کسی که در محضر فقیه نیست، با فقیه ارتباط ندارد. سومین و چهارمین کتاب را شیخ طوسی نوشت به نام <تهذیب الاحکام> و <الاستبصار> که دو مجموعه حدیثی بزرگ و ماندگارند. این چهار کتاب که در قرن چهار و پنج نوشته شدند، از مهمترین کتابهای حدیثی این دوران هستند و نیز غالب محدثان بسیار ارزشمند و معتبرند؛ لکن در کنار اینها، شخصیتهای دیگر و یا صاحبان همین کتابهای اربعه، کتب دیگری هم نوشتند؛ اما خیلی معروف نشدند.

    ج) بعد از این، به دوره متأخران می‌رسیم که تقریباً از قرن نهم شروع و تا قرن یازدهم ادامه یافت. در این دوره، حدیث رشد ویژه‌ای پیدا می‌کند و دومین مجموعه کتابهای حدیثی به نام <جوامع حدیثی ثانویه> نوشته می‌شود که شامل <الوافی> مرحوم فیض کاشانی، <وسایل الشیعه> حرعاملی و <بحارالانوار> از علامه مجلسی. بنابراین سیر تدوین حدیث شیعه از دوران ائمه شروع می‌شود که نخستین اصول نوشته شدند، بعد در قرن 4 و 5 بزرگترین عالمان شیعی نخستین جوامع حدیثی و بعد در قرن نهم تا یازدهم جوامع ثانویه حدیثی و در دوران معاصر، تحقیقات و مطالعات جدیدی صورت گرفته است. بین این دوران، دورانهایی است که کار حدیثی جدی صورت نگرفته؛ یعنی از قرن ششم تا نهم که دوران رکود است، البته برای همه دانشهای اسلامی، تا حدودی،‌ دوران رکود است؛ چون حمله مغولها و مسائل دیگری پیش آمده است.

    سیر تدوین حدیث در میان اهل سنت چگونه بود؟

    در نزد اهل سنت عمدتاً در قرن دوم و حدود قرن سوم کتابهای حدیثی نوشته شد که اینها بعدها به نام <صحاح سته> نامگذاری شدند که مجموعه‌های حدیثی مهمی در نزد اهل سنت هستند و جایگاه والایی در نزدشان دارند.‌

    اعتبارو جایگاه اینها بدین جهت است که چون اهل سنت از معصومان استفاده نمی‌کردند، سعی کردند از صحابه کمک بگیرند و اولین مجموعه‌های حدیثی خودشان را به شکلی تدوین کنند و نخستین اینها، کتاب <صحیح بخاری> است که شامل تعداد احادیثی است که از نظر بخاری احادیث کامل‌تر و بهتری هستند. و بعد از بخاری کتاب <صحیح مسلم> است که نوشته مسلم نیشابوری است و اگرچه خود بخاری و مسلم نام کتابشان را صحیح گذاشتند؛ لکن از نظر نویسندگان و محدثان بعدی، برخی از احادیثشان صحیح نیست و باید بگوییم کتاب حدیثی و مجموعه‌های حدیثی هستند.

    بعد از این دو کتاب، کتابهای حدیثی دیگری نوشته شده مثل <سنن تِرمذی>، <سنن نسایی>، <سنن ابن ماجه> و <سنن ابی داود>. گرچه کلمه <صحاح سته> به اینها گفته می‌شود، اما از نظر خود اصل سنت، دو مورد اول یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم، صحیح هستند و بقیه اصطلاح سنن برایشان به کار رفته و تعبیر صحاح سته یک تعبیر عالمانه نیست و ما باید بگوییم <صحیحین> و <سنن> که اینها مجموعاً شش تا می‌شوند و اولین مجموعه‌های حدیثی اهل سنت هستند که در قرن سوم تدوین شدند. تا قبل از قرن سوم برخی از کتابهای حدیثی دیگری نزد اهل سنت نوشته شده، مثل <موطأ> مالک؛ لکن این کتاب اعتبار زیادی نزد اصل سنت پیدا نکرده؛ زیرا معتقدند حدود یک‌صد سال دوران ممانعت از تدوین حدیث بوده و احادیث، بیشتر شفاهی نقل می‌شد و در حافظه‌ها بود. تدوین حدیث از قرن دوم شروع شده و عملاً از قرن سوم است که کتابها شکل گرفته؛ یعنی کتاب صحیح بخاری و مسلم اولین کتابها و مجموعه‌های حدیثی اهل سنت هستند.

    در دوره‌های بعد، اهل سنت خودشان را پایبند به همان کتابهای صحاح یا کتابهای حدیثی اولیه می‌دانستند و سعی می‌کردند بر آنها تکمیل و شرح و تعلیق بنویسند. در دوره معاصر هم می‌کوشند با نوشتن برخی مسندنویسی‌ها و شرح‌نویسی‌ها عملاً همان کتابها را جایگاه دهند.

    کتب حدیثی اهل سنت از جهت اعتبار و ارزش چگونه سنجیده می‌شوند؟‌

    در مورد کتب اهل سنت، طبیعی است که قضاوت را باید به خود برادران سپرد و چنانچه برخی از عالمان اهل سنت قضاوت کرده‌اند، کتاب صحیح مسلم و بعد صحیح بخاری از اعتبار بهتر یا نظم بهتری نسبت به بقیه مجموعه‌های حدیثی برخوردارند؛ ولی از نظر محققان، همین دو کتاب هم به کلی از کاستی یا آسیبها مصون نیست.

    یک پرسش که از طرف ما وجود دارد، این است که چرا در این دو کتاب درباره اهل بیت پیامبر(ص) احادیث خیلی کمی نقل شده، با اینکه اهل بیت مثل امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هرچند از نظر برادران اهل سنت امام (به تعبیر ما شیعیان) محسوب نمی‌شوند؛ اما راویان و عالمان بزرگی که بودند و از جدشان پیامبر خدا(ص) حدیث نقل کرده‌اند. یا اینکه برخی احادیث وجود دارد که مطالبش با هم سازگار به نظر نمی‌رسد و به همین جهت آقای <نجمی>، از عالمان بزرگ شیعه، کتابی به نام <سیری در صحیحین> نوشته و در آن روایات حدیثی این برادران را بررسی و تحلیل کرده است.

    اعتبار و جایگاه کتابهای حدیثی شیعه، به ویژه کتب اربعه و جوامع اولیه و ثانویه چقدر است؟

    در مورد جوامع اولیه، مثل کتاب کافی و استبصار و تهذیب و من لایحضره الفقیه، باید بگوئیم که اینها از بهترین و معتبرترین کتابهای حدیثی هستند. معنای جمله این است که در اینها احادیث خوب، بسیار زیاد است و شاید مجموعه غالب آنها حدیث خوب باشد و از معتبرترین‌اند. لکن مؤلفان این کتب ممکن است در نوشتن یک حدیث دچار خطا شده و حدیث ضعیفی را ثبت کرده باشند یا حدیثی به نظرشان صحیح آمده؛ ولی فی‌الواقع اشکال و ضعفی داشته و آنها ثبت کرده باشند. بدین جهت امروزه اهل تحقیق برخود لازم می‌دانند که احادیث کلینی و شیخ صدوق و طوسی‌را از نظر سندی و متنی بررسی و تحلیل کنند و سپس از آن استفاده نمایند و اگر خودمان اهل تحقیق نیستیم، می‌توانیم به اهل تحقیق مراجعه کنیم؛ چون حدیث به معصوم مربوط می‌شود و تا دلیلی بر ضعف آن نداشته باشیم، نمی‌توانیم بی‌خود و بی جهت و بدون دلیل، ان را مردود بدانیم، مگر اینکه دلایل مستندی داشته باشیم.‌

    در مورد جوامع ثانویه، شرایط کمی متفاوت است. در اینجا دو نگاه است: عده‌ای معتقدند که اینها مجموعه‌هایی هستند که شخصیت‌های بزرگی تدوین کرده‌اند، بنابراین همه احادیث‌شان صحیح است و نباید هیچ تردیدی کرد. اینها معتقدند هر حدیثی که در یکی از کتب وافی، وسایل‌الشیعه و بحارالانوار آمده، کاملاً مورد تأیید است، لکن به نظر می‌رسد انصاف این است که بگوییم در مورد این راویان بزرگوار نیز ممکن است خطایی رخ داده باشد و چه بسا حدیث ضعیفی را به اشتباه ضبط کرده باشند؛ گرچه آنها چنین بنایی نداشتند. بدین جهت نمی‌توان چنین ادعا کرد که هر حدیثی که در این کتابها آمده، از هر جهت، مورد تایید است و بازهم باید به اهل فن مراجعه کرد؛ خصوصاً احادیثی که در آنها حکمی آمده است؛ اما در مورد احادیثی که بحث بیان اخلاقیات، فضایل و ثواب آمده، طبیعی است که می‌توان به آنها اعتماد کرد.

    تناقض ظاهری در متن برخی از احادیث را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

    در بین تعدادی از احادیث‌تناقض ظاهری وجود دارد. از محدثان پیشین که بسیار در این جهت تلاش کرد و توفیقات فراوانی داشت، شیخ طوسی است که ایشان مجموعه احادیث، به ویژه احادیث فقهی و گاهی هم غیر فقهی، را بررسی و تحلیل کرد و با کنار هم گذاشتن اینها، تناقضهای ظاهری را برطرف کرد. این تناقضها به صورتهای مختلف به وجود آمده بود؛ مثلاً گاهی یک راوی یا فردی از معصوم سؤالی کرده بود و امام به تناسب سطح سؤال مخاطب پاسخی داده‌اند. راوی دیگر سؤال دیگری کرده بود که به سؤال راوی اول خیلی نزدیک بود، ولی امام معصوم به تناسب شرایط روزگار یا مخاطب، جواب دیگری داده‌اند. اگر چه هر دو موضوع به هم نزدیک هستند؛ ولی پاسخها به ظاهر متفاوت شده‌اند.

    محدثان در این جهت، تحلیل کرده‌اند که اگر دو حدیث با هم اختلاف و تعارض دارند، یا این تعارض برخاسته از نوع سؤالی است که سؤال کنندگان داشته‌اند و عملاً دو موضوع جداست و یا برمی‌گردد به شرایط زمانی و افرادی که سؤال کرده‌اند و به تبع، امام دو پاسخ مناسب داده است و چون هر کدام از اینها ممکن است نسخه‌ای برای فرد خاص باشد، نمی‌توانند با هم تعارض داشته باشند. لکن محدثان براساس یک اصل مسلم می‌دانند که معصوم هیچگاه در کلامش، دروغ، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد، چنان که در قرآن هم وجود ندارد؛ اختلاف و ناسازگاری در آنها وجود ندارد بنابراین کار محدث این است که آنها را جمع کند و شیخ طوسی همین کار را کرد. علامه مجلسی هم در کتاب <مرآه`‌‌العقول فی شرح اخبارالرسول> --- که در شرح کتاب کافی است--- نزدیک سازی و رفع تعارض را انجام داده است.‌

    نگاه اخباریان به احادیث چگونه است و راه مصون ماندن از آفت اخباری‌گری را چه می‌دانید؟

    اخباریها گروهی در حدود قرن نهم و دهم تا یازدهم بودند که رشد ویژه‌ای داشتند. اعتقادشان بر این بود که باید عمدتاً از اخبار و روایات استفاده کنیم و هر کتابی که روایتی را نقل کرده، کاملاً آن را بپذیریم و اعتماد کنیم. برخی از اخباریها معتقدند هیچ نیازی به تحلیل و بررسی و مطالعه‌ در درون احادیث نیست و به همین جهت آنها، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین محور دین را براساس اخبار و روایت می‌چینند.‌

    برخی‌شان معتقدند که قرآن موجز است و فهمش برای ما مقدور نیست و ما باید همه مسائل دینمان را از طریق معصوم به دست آوریم که البته این دیدگاه موردقبول علمای دیگر شیعه نیست و معتقدند حدیث همچنان که اعتبار دارد؛ ولی مرتبه‌اش بعد از قرآن است؛ ضمن اینکه همه روایات ممکن است قابل قبول نباشند، روایات ضعیف هم داریم و باید روایات را با مبانی موردقبول بررسی و تحلیل کرد.‌

    اگر امکان دارد، به مواردی از انگیزه‌های جعل حدیث اشاره کنید.‌

    یکی از آفتهایی که درخت تنومند حدیث را در بین قرن دوم تا سوم آفت‌زده کرد، بحث جعل است. مقصود از جعل حدیث این است که کسانی در شرایطی که هنوز کتابهای حدیثی شکل نگرفته بود و محدثان جایگاهشان به خوبی معلوم نبود و برخی از ائمه هم در بعضی نقاط در موقعیتی بودند که مردم به آنها کمال دسترسی را نداشتند، از این وضعیت آشفته استفاده کرده و مطلبی که حدیث نبود، به نام حدیث جعل کردند و به یک معصوم نسبت دادند که اینها را <جاعلان حدیث> می‌گویند.‌

    انگیزه‌های جاعلان متفاوت بود؛ برخی برای دفاع از حکومتها و برخی از حاکمان حدیث جعل کردند که پیداست انگیزه‌های سیاسی داشتند. برخی از جاعلان فکر اشتباهی داشتند و گمان می‌کردند هر چیزی که به نظرشان خوب می‌آید، می‌توانند به معصوم نسبت دهند که اینها را عمدتاً <غُلات> می‌گویند؛به عبارت دیگر کسانی‌اند که در واقع برای دفاع از معصومان جعل حدیث کردند. کسان دیگری هم بودند که از روی جهالت و اشتباه جعل حدیث می‌کردند.‌

    خوشبختانه با مطالعاتی که انجام شده؛ جاعلان حدیث عمدتاً شناسایی شده و احادیث آنها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و سعی شده احادیث جعلی آنها از غیرجعلی‌شان جدا شود؛ چون می‌دانیم که جاعلان حدیث تنها حدیث جعل نقل نکردند و چه بسا ممکن است ده حدیث درست هم نقل کرده‌اند تا حدیث جعلی‌شان جا بیفتد؛ اما به لحاظ اینکه حدیث، اصولاً کلام استواری است و سخن معصوم است و بالذات قوت اعتباری دارد؛ یعنی وقتی کلام معصوم در کنار سخن غیرمعصوم قرار بگیرد؛ هویت درونی حدیث معصوم آن را متمایز و مشخص می‌کند.‌

    امروزه نشانه‌هایی برای جعل حدیث آمده که آنها به ما کمک می‌کند تا بتوانیم صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهیم.‌جاعلان حدیث در قرن دوم که مجموعه‌های حدیثی نوشته نشده، اوجی دارند و در قرن سوم رو به افول‌اند، در قرن اول هم اندک‌اند و شخصیتهایی هستند که نامشان کاملاً در کتابهای حدیثی درج شده و جایگاه آنها به خوبی معلوم شده و امروزه می‌توان به جرا‡ت درباره بیش از نود درصد از احادیثی که جعلی هستند، اظهارنظر کرد و آنها را از احادیث واقعی، کاملاً متمایز کرد.‌

    لطفاً چند نمونه از منابعی که احادیث جعلی را برای ما مشخص می‌کند، بیان کنید.‌

    یکی کتابهای آقای دکتر شانه‌چی است که جاعلان حدیث را در آنجا بیان کرده‌اند. کتاب دیگر مربوط به استاد علی‌اکبر غفاری است به نام <تلخیص مقیاس> که ایشان در پایان کتاب، فهرستی از جاعلان حدیث آورده‌اند. همچنین کتابی به نام <اخبار‌الدخیله> هم به ما کمک می‌کند.‌

    علامه امینی هم در جلد پنجم کتاب <الغدیر> جاعلان حدیث و آثارشان را مشخص می‌کند. همین طور علامه عسکری در کتاب <القران‌الکریم و روایات‌المدرستین> این کار را به خوبی انجام داده است. من هم در کتاب <علم الحدیث> به طور مفصل جاعلان حدیث، نشانه‌های جعل، راویان جاعل و انگیزه‌های آنها را مورد بررسی قرار داده‌ام و همچنین بسیاری از کتب دیگر در این زمینه وجود دارد.‌

    این نکته را بسیار بجاست در اینجا اشاره کنم که حضور ائمه برای سه قرن، همراه مردم‌، بسیار کمک‌کرده که جعل حدیث در بین شیعه، بسیار کمرنگ باشد، زیرا هر امامی در زمان خودش با بیان احادیث صحیح و مخالفت با برخی جاعلان‌، به خوبی، چهره آنها را در جامعه روشن‌ کرده و بدین ترتیب فضای خوبی فراهم شده که جاعلان نتوانند در جامعه شیعه رشد کنند.‌

    آیا حدیث‌ در جامعه اسلامی و حوزه‌های علمیه ما جایگاه خود را پیدا کرده است؟

    حدیث در جامعه روزگار ما جایگاه خوبی دارد و در مباحث و موضوعات متفاوت، از حدیث به عنوان منبع دین کمک گرفته می‌شود؛ اما نمی‌توان این شرایط را مطلوب و کامل دانست و ما هنوز تا مرحله‌ای که بتوانیم جایگاه حدیث را در حوزه‌های علمیه و یا در مجامع علمی دانشگاهی و در محافل علمی دیگر باز کنیم، فاصله زیادی داریم. حتی می‌توانم بگویم جایگاه و منزلت بسیاری از کتابهای حدیثی علمای بزرگ شیعه، نزد محققان و دانشجویان، به خوبی روشن نیست؛ در حالی که این مقدار اطلاعات برای هر کسی که در هر رشته‌ای است و می‌خواهد به حدیث مراجعه کند، لازم است و باید که کتابهای حدیثی، اهداف صاحبان کتب،‌ سیر تدوین حدیث و شروح حدیثی را بشناسد و تا حدودی هم با رجال و درایه و فقه‌الحدیث آشنا باشد.‌

    مقدار قابل توجهی از احادیث ما، احادیث تفسیری‌اند که مفسر قر‌آن‌اند. این احادیث که از امامان معصوم، به ویژه امام صادق (ع) و باقر (ع) به دست ما رسیده، اهمیت بسیار زیادی دارند و باید در جامعه از آنها بیشتر استفاده کرد. حدیث جایگاه مهمی دارد و باید محققان، عالمان دانشگاهی و حوزوی فضا و موقعیت بهتری برای آن فراهم کنند. الحمدلله در حوزه چند سالی است که مرکز تخصصی حدیث شکل گرفته و کسانی، اختصاصاً، در موضوع حدیث کار می‌کنند در دانشگاهها نیز رشته‌های تخصصی علوم حدیث در حال شکل‌گیری است؛ به ویژه مرکز دارالحدیث و دانشگاه علوم حدیث.‌

    من معتقدم در دوران معاصر، به برکت انقلاب اسلامی و اندیشه‌های حدیثی حضرت امام و مقام معظم رهبری و نیز عالمان دیگر، مطالعات حدیثی و به ویژه مطالعات تطبیقی در حدیث شیعه واهل سنت گسترش یافته است؛ لکن تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله داریم و نیاز داریم در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها انجمن حدیث شکل بگیرد و رشته‌های حدیثی، علاوه بر سطح کارشناسی و ارشد، در سطح دکترا تأسیس شود و همین طور در بین عموم مردم، ضروری است که روزنامه‌ها،‌ مجلات و صدا و سیما تلاش بیشتری بکنند و کتاب‌ها و مؤلفان حدیثی و نقش آنان را بهتر معرفی کنند.‌


        نظرات دیگران ( )

  • ترجمه قرآن، حلقه ‌واسطه‌ میان متن و مخاطب است
    نویسنده: سید رضا مؤدب یکشنبه 87/3/26 ساعت 9:13 صبح

    قرآن کریم ، ترجمه پذیر یا ترجمه‌ناپذیر/17
    سید‌رضا مودب:
    ترجمه قرآن، حلقه ‌واسطه‌ میان متن و مخاطب است

    گروه ادب: ترجمه یک حلقه واسطه‌ای محسوب می‌شود که افراد را به متن نزدیک می‌کند و آن‌ها با کمک ترجمه، اطلاعات بیشتری از متن قرآن دریافت می‌کنند؛ بنابراین ترجمه قرآن ضرورتی انکارناشدنی است.

    «سید‌رضا مودب» عضو هیئت علمی دانشگاه قم

    «سید‌رضا مودب» عضو هیئت علمی دانشگاه قم در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با بیان این مطلب گفت: هدف و ضرورت ترجمه از آن‌جا ناشی می‌شود که عده ‌زیادی از مسلمانان به زبان عربی آشنا نیستند و یا آشنایی اندکی دارند، طبیعی است که این عده از مسلمانان برای استفاده از قرآن نیازمند ترجمه قرآن هستند تا از طریق ترجمه به متن قرآن نزدیک شوند؛ بنابراین عاقلانه و پذیرفتنی است که هرفردی بخواهد از متنی اطلاع پیدا کند که به زبان آن واقف نیست، به سراغ ترجمه برود و با کمک آن به متن اصلی نزدیک شود.

    این مترجم ادامه داد: در دوران معاصر برخی از محققان به‌جد مخالف ترجمه قرآن هستند و معتقدند که قرآن قابل ترجمه نیست و ترجمه به ضرر قرآن و مبانی دینی است.

    او ادامه داد: ازجمله این افراد «قاضی عنایه» است که در کتاب «شبهات‌الحول‌القرآن» ‌می‌نویسد: «ترجمه قرآن امری محال و ناشدنی است» استدلال این گروه این است که قرآن از ساختاری بلیغ و فصیح برخوردار است به همین لحاظ امکان بازگرداندن معانی واژه‌ها و آیه‌هایش به زبان دیگر مقدور نیست و هیچ ترجمه‌ای را نمی‌توان قرآن نامید، این افراد معتقدند همه مسلمانان لازم است به متن قرآن مراجعه کنند و مبانی دینی و فکری خود را از متن قرآن استخراج کنند.

    عضو هیئت علمی دانشگاه قم افزود: همچنین این افراد معتقدند ترجمه‌هایی که از قرآن انجام شده به گونه‌ای به سمت تحریف قرآن رفته است و نتوانسته قرآن را به خوبی منعکس کند، ترجمه موجب می‌شود مسلمانان از مزایای متن مانند ثواب فراوان برای قرائت و نگاه کردن به کلمات محروم شوند.

    او ادامه داد: یکی از مفسران اهل سنت به‌نام «رشیدرضا» در تفسیر «المنار» به تفصیل به این موضوع پرداخته و در ذیل آیه شریفه 158 سوره اعراف «قُلْ یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ‌اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ / بگو اى مردم، من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم، همان خدایى که فرمانروایى آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ معبودى جز او نیست، که زنده مى‌کند و مى‌میراند، پس به خدا و فرستاده او که پیامبر درس نخوانده‌اى است که به خدا و کلمات او ایمان دارد بگروید و او را پیروى کنید، امید که هدایت شوید» اشاره می‌کند که پیروی از پیامبر در مراجعه به متن قرآن و زبانی است که قرآن به آن نازل شده به همین جهت فراگیری لغت عربی برای همه مسلمانان امری لازم و واجب است و اقامه دین اسلام منوط بر فراگیری لغت عربی است.

     دیدگاه‌قائلین‌به‌ترجمه
    ترجمه متن اصلی قرآن نیست و هیچ مترجمی ادعا نکرده که ترجمه او متن قرآن است ،ترجمه در کنا ر متن اصلی استفاده

    نویسنده کتاب «درسنامه درایة‌الحدیث» گفت: هم‌چنین رشیدرضا و برخی از همراهانش به ترجمه‌‌هایی اشاره می‌کنند که برای کتاب تورات و انجیل انجام شده و موجب شده متن اصلی تورات و انجیل تغییر بیابد، آن‌ها این نگرانی را در مورد قرآن نیز دارند و معتقدند با ترجمه به این سمت پیش می‌رویم.

    این قرآن‌پژوه تصریح کرد: از نظر مخالفان ترجمه فراگیری زبان عربی امری است واجب به همان اندازه که کار کردن برای تأمین معیشت خانواده واجب است، اصولاً دیدگاه ترجمه‌ناپذیری قرآن نزد اکثر محققان و مفسران امری نادرست و دیدگاهی بی‌سند است.

    او ادامه داد: چند نکته زیر نادرستی این دیدگاه را بیان می‌کند، اول این‌که ترجمه‌ناپذیری قرآن از منظری درست و از منظری دیگر غلط است، نه‌تنها قرآن بلکه هر متنی را به صورت کامل به زبان دیگری برگرداندن و در عین حال تمام ویژگی‌های متن اصلی را در متن دوم نیز پیاده کردن، امری محال است به عبارت دیگر اصل حرف درست است، لکن تمام کسانی که معتقد به ترجمه قرآن هستند، آن را دقیقاً برابر با متن قرآن نمی‌دانند، بدین جهت همه مترجمان معتقدند که ترجمه قرآن ترجمه قسمتی از آن است، نه تمام آن و به هیچ وجه نباید از ترجمه انتظار همه ویزگی‌هایی را داشت که در متن اصلی وجود دارد.

    حجت‌الاسلام مودب ادامه داد: بنابر‌این کسانی که قائل به ترجمه هستند مانند مخالفان ترجمه، معتقدند به این‌که ترجمه متن اصلی قرآن نیست و هیچ مترجمی ادعا نکرده که ترجمه او متن قرآن است، بلکه معتقدند ترجمه در کنار متن اصلی قرآن مورد استفاده قرار می‌گیرد و برگردان بخش‌هایی از متن است.

    او هدف و ضرورت ترجمه را چنین عنوان کرد: هدف و ضرورت ترجمه از آن‌جا ناشی می‌شود که عده ‌زیادی از مسلمانان به زبان عربی آشنا نیستند و یا آشنایی اندکی دارند؛ طبیعی است که این عده از مسلمانان برای استفاده از قرآن نیازمند ترجمه قرآن هستند تا از طریق ترجمه به متن قرآن نزدیک شوند.

    نویسنده کتاب «نزول قرآن و رؤیاى هفت حرف» در ادامه گفت: ترجمه در جایی ضرورت می‌یابد که کسی دسترسی زبانی به متن اصلی ندارد و برای آشنایی با قرآن به ترجمه روی می‌آورد به همین جهت ترجمه قرآن نزد همه فقها جایز است و صدها مترجم به بیش از صد زبان قرآن را ترجمه کرده‌اند.

    او گفت: برای رفع نگرانی‌هایی که مخالفان ترجمه دارند باید اشاره کنم که ترجمه باید روش‌مند و صحیح باشد و یک تیم داوری متخصص آن را تایید کند، هر اندیشمند مترجمی که قرآن را ترجمه می‌کند، باید با تأیید این تیم متخصص ترجمه خود را به بازار ارائه کند تا در امر ترجمه با مشکلات کمتری روبرو شویم.

    خالق کتاب «روش‌هاى تفسیر قرآن» تصریح کرد: به اعتقاد من ترجمه کار بسیار مشکلی است، ترجمه قرآن سخت‌تر از تفسیر قرآن است؛ زیرا مترجم می‌خواهد در عبارت کوتاه متن را معنا کند، ولی مفسر با توسعه الفاظ و کلماتی که دارد می‌خواهد متن قرآن را به زبان دیگر یا زبان اصلی تفسیر کند به همین جهت چون مترجم محدودیت‌های بیشتری دارد ترجمه کاری دشوارتر از تفسیر است و هر مترجمی ابتدا باید یک یا چند دور تفسیر قرآن را مطالعه کند تا بتواند آن‌ را به زبان دیگر ترجمه کند.

    او ادامه داد: در ترجمه لازم است که عبارات و کلمات به شکل درستی منتقل شوند به عنوان مثال در آیه 28 سوره مریم «یَاأُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً / اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود» عبارت «یا اخت هارون» را اکثراً به «ای خواهر هارون» ترجمه می‌کنند، در حالی‌که حضرت مریم خواهر هارون نبوده و این دو فاصله زمانی بسیاری با هم داشتند، اخت هارون تشبیهی است برای حضرت مریم و به دلیل اینکه دختری عفیف و پاکدامن بوده‌ به کار رفته است، مترجمی که این را نداند، ترجمه نادرستی از قرآن ارائه می‌دهد و دیگران را نیز به اشتباه می‌اندازد.

    مودب اظهار کرد: همچنین در سوره نساء آیه 94 می‌فرماید: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی‏ إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِنْ قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ‌اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً» / اى کسانى که ایمان آورده‌اید، چون در راه خدا سفر مى‌کنید خوب رسیدگى کنید و به کسى که نزد شما اظهار اسلام مى‌کند، مگویید تو مومن نیستى تا بدین بهانه متاع زندگى دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌هاى فراوان نزد خداست .قبلاً خودتان نیز همین‌گونه بودید و خدا بر شما منت نهاد، پس خوب رسیدگى کنید، که خدا همواره به آنچه انجام مى‌دهید آگاه است»، عبارت «ضربتم» به معنای زدن ممکن است، اینگونه ترجمه شود «ای کسانی که در زمین می‌زنید» در حالی‌که ضربتم این جا به معنای سفر کردن است.

    او در پایان به این نکته اشاره کرد: اگر چه برخی از ترجمه‌ها دچار کاستی شده‌اند و نگرانی‌هایی از بابت ترجمه نا‌صحیح از قرآن پیش آمده، اما به هیچ‌وجه نمی‌توان خطای برخی از ترجمه‌ها را مستندی بر عدم امکان ترجمه یافت، در روزگاری که اکثر مسلمانان غیر‌عرب هستند لازم است که قرآن به صد‌ها زبان زنده دنیا به شیوه روش‌مند و صحیح ترجمه شود، تا قرآن در اختیار همه علاقه‌مندان به این کتاب آسمانی قرار گیرد.


        نظرات دیگران ( )

  • کلینی
    نویسنده: سید رضا مؤدب سه شنبه 87/2/31 ساعت 5:31 صبح

    بزرگداشت کلینی
    حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید رضا مودب
    حمید رضا یونسی
    ثقه الاسلام کلینی، رئیس المحدثین و یکی از شخصت های جهان اسلام به ویژه تشیع است که در حدود قرن سوم متولد شده است و از نظر گروهی از مورخان سال 255 ولادت یافته و در سال 328 اوایل قرن 4 از دنیا رفت. بخشی از دوران امام حسن عسکری(ع) را درک کرده، خاستگاه کلینی از نظر برخی شهر ری بوده و مدتی را نیز در قم به سر برده است. اولین موضوعی که برای عالمان جهان بسیار مهم است کتاب «الکافی» است که در عرصه شخصیت کلینی می درخشد. کلینی که حدود 75 سال عمر کرده است در حدود 45 سالگی به بعد به نظر می رسد که شروع به نوشتن کتاب کافی کرده است او کتاب های دیگری مانند «مصائب الائمه»، «تعبیر الرویا» و... نیز دارد. در هر صورت مهم ترین اثری که را او جزو جهره های درخشان بین شیعیان قرار داده است، کتاب گران قدر الکافی است.
    او علاوه بر این که محدث بوده، فقیه نیز بوده در دوران خودش مرجع شیعیان نیز بوده است. عالمانی چون شیخ طوسی او را عالمی گران قدر معرفی کرده اند. نجاشی نیز که یکی از تراجم است او را چهره شاخص و از اصحاب در ری و موثق ترین افراد در حدیث دانسته است. از بزرگانی که ایشان را ستوده اند علامه محمدباقر مجلسی است که می گوید: حق این است که در میان علمای ما مانند کلینی یافت نمی شود هر کس در کتابش تأمل کند می فهمد که خداوند متعال بر او نظر داشته است.
    شخصیت دیگری که او را ستوده است شیخ عباس قمی است که می گوید: او پیشوای مومنین، انسانی بزرگ و مورج مذهب در ایام غیبت می باشد. علاوه بر محدثان شیعه گروهی از اهل سنت نیز او را ستوده اند و او را صاحب کتاب بزرگی می دانند از جمله ابن حجر که می گوید: کلینی از عالمان بزرگ شیعه در دوران مختلف است و او کسی است که مورج مذهب امامیه است. در خصوص دانش مرحوم کلینی و علم و شخصیت او صحبت های فراوانی است که نشان دهنده علم او در فقه و دانش های دیگر است. آن چه که مهم تر است ستایشی است که در مورد کتاب او شده است.
    در واقع کلینی بهترین اثری که دارد کتاب بزرگ الکافی است. شیخ مفید که از عالمان بزرگ است می گوید کافی از بزرگترین کتاب ها و پر فایده ترین کتب شیعه است. شهید اول نیز در این باره می فرماید: کتابی هم پای کافی در حدیث نوشته نشده است. صدر المتألهین که از شارحان کتاب کافی است کتاب او را کتابی مهم دانسته است که در بیان حقایق اهل بیت(ع) نوشته شده است. مرحوم فیض کاشانی نیز کتاب او را کامل ترین و جامع ترین کتابی می داند که در حوزه جمع آوری احادیث نوشته شده است.
     علامه محمد باقر مجلسی نیز که از محدثین بزرگوار است کتاب او را ضابط ترین، جامع ترین و برترین کتاب در مذهب امامیه دانسته است. به عبارتی دیگر همه علمایی که این کتاب را مورد مطالعه قرار داده اند کتاب او را تأیید کرده اند. به نظر می رسد آن چه که به این کتاب ارزش داده است جامعیت نسبی در این کتاب است. این کتاب تمام روایاتی را که در حوزه اصول و فروع است بیان کرده است.
    کتاب کافی مشتمل بر چند بخش است؟
    کتاب کافی مشتمل بر سه بخش است که به جامعیت کتاب بسیار کمک کرده است؛ بخش اول که در باب اعتقادات است از کتاب عقل و جهل شروع شده و در ادامه کتاب فضل العلم، توحید، حجت، ایمان و الکفر، کتاب الدعا،‌کتاب الفضل القرآن و کتاب العشره می باشد. عناوین یاد شده دربر گیرنده مسائل مفید اعتقادی فکری و اندیشه ای است که هر شیعه در اصول اعنقادی به آن احتیاج دارد و این مسائل در کتاب اصول آمده است. کلینی در این بخش سعی نموده است روایاتی را که در خصوص اعتقادات است بیاورد که از خداشناسی آغاز می شود.
    از دیگر ویژگی های جامعیت این کتاب بخش فروع این کتاب است که مفصل ترین بخش کتاب الکافی است. فروع این کتاب از کتاب الطهاره شروع شده کتاب الصلوه و کتب دیگر را در بر می گیرد که در رابطه با مسائل فقهی است و آخرین بخش این کتاب با عنوان روضه است که در بر گیرنده تعداد احادیثی است که برخی اخلاقی تاریخی و برخی در حوزه های تحصیلی می  باشد. مر حوم کلینی در گردآوری کتاب سعی کرده است همه نیازهای جامعه خود را مورد توجه قرار دهد.
    چرا بخش اعظم کتاب او فروع است؟
    چون در دوران کلینی بیشترین نیاز، مسائل فقهی بوده است، بخش اعظم این کتاب را  به کتاب فروع اختصاص داده است. البته قبل از مباحث فقهی، مباحث اعتقادی که اصلی ترین و مهم ترین مباحث هستند مورد توجه کلینی بوده است .
    ویژگی دومی که این کتاب و به تبع شخصیت او را مورد توجه قرار داده است تنظیم و ترتیب روایاتی است که چه در بخش اصول و فروع و چه در بخش روضه آمده است به ویژه در بخش فروع بیشتر روایات را بگونه ای چیده است که نشان می دهد ایشان سعی کرده است در بخش هر حدیث روایاتی که صحیح تر و کامل تر است در آغاز بیاورد و روایاتی که احتمالا از رتبه و اعتبار کمی برخوردار بوده برچیده شود؛ یعنی در هر بابی که مراجعه کنندگان به آن مراجعه خواهند کرد بهترین و صحیح ترین روایات در آن باب را می بینند . به همین جهت است که میزان صحت روایاتی که در آغاز آمده است بیشتر مورد توجه دیگران است.       
    نکته دیگری که در چینش روایات و نظم کلی دارد، آن است که در آغاز مباحث عقل و جهل را مورد بررسی قرار می دهد و سپس مباحث توحید و بعد از آن به مسائل دیگر می پردازد. این نوع چینش مورد توجه دیگران بوده است و خود او در کتاب فضیلت علم می گوید: نخستین بابی را که با آن کتابم را شروع می کنم، کتاب عقل و فضیلت علم است. در ادامه بیان می کند: زیرا عقل محوری است که مدار همه چیز بر اوست و به کمک عقل باید احتجاج کرد و او را زیر پایه همه مباحث فکری می دانم. با این که کتاب او روایی است اما نخست روایاتی که در خصوص خردورزی است را بیان می کند. این برخاسته از اندیشه ای است که ایشان در روایات دارد و بگونه ای برخاسته از روایاتی است که در آن به تدبر و تفکر ، اندیشه و خردورزی تآکید شده است .
    ویژگی دیگری که کتاب کلینی را در رتبه بسیار مناسبی قرار داده است رعایت سند ها و نوشتن معانی و محتوا و پرهیز از نقل معنا در عبارات است. کلینی سعی کرده است سند روایات را کامل بیاورد و متنی که از معصوم(ع) نقل می کند به صورت کامل باشد و با حداقل تغییر الفاظ باشد به همین جهت در آغاز هر روایت آن روایت را به معصوم(ع) نسبت می دهد و مثلا می گوید: قال الصادق(ع) و قال الباقر(ع) که این نشان می دهد ایشان سعی کرده است روایاتی را که نقل می کند از نظر نص و متن کامل باشد و تغییری در آن ها روی ندهد به همین جهت می توان گفت کتاب کافی که بعدها جزو کتب اربعه شمرده شده است از کتاب هایی است که عالمان به متن و سند آن توجه فراوانی کرده اند.
    کلینی حدود شانزده هزار روایت در سه بخش کتاب خود؛ یعنی اصول، فروع و روضه گردآورده است که از نظر کلینی تمام روایات آن صحیح می باشد؛ زیرا کلینی تعداد روایاتی را که جمع کرده در طول بیست سال در سفرها و با تلاش های فراوان سعی کرده است از اصلی ترین منابع گردآوری کند و آن ها را از بین روایاتی که دارای رتبه بالایی نبوده تهیه کند. بدین جهت کلینی برای جمع آوری روایات خود از استادان و محدثان گرانقدر کمک گرفته تا روایات دچار کاستی نباشد به همین جهت او در مقدمه کتاب خود می گوید که: من روایات را به گونه ای جمع کرده ام که از اعتبار و صحّت بالایی برخوردار باشد . مقدمه ای که کلینی در آغاز کتابش به این نکته توجه می کند و به کسی که از او درخواست می کند این کتاب را بنویسد پاسخ می دهد و می گوید: ای برادر آگاه شدم از آن که شکایت نسبت به مردم زمان داری که ایشان در نادانی با هم سازش دارند و در آبادانی راه جهالت، هم دستی و کوشش دارند تا آن جا که نزدیک است دانش از ایشان قهر نماید. در ادامه می فرماید: یاد آور شدی که مطالبی برایت مشکل شده است و به واسطه اختلاف در روایات آن ها را نمی فهمی و دانستی که اختلاف به دلیل اختلاف علل و اسباب آن است و گفتی که به دانشمندی مورد اطمینا ن دسترسی نداری. در ادامه کلینی می گوید : گفتی که می خواهی کتابی داشته باشی که تمام بخش های زندگی در آن باشد و طالب علم را بی نیاز کند و مرجع طالب عنایت باشد و کسی که عمل به اخبار صحیح و سنت های ثابت شده را خواهد از آن مرجع و کتاب برگیرد و واجبات خدا از سنت پیامبران ادا شود.
    کلینی گرچه از نام کسی که از او می خواهد کتاب بنویسد یاد نمی کند اما نشان می دهد که او یک برادر دینی بوده که می خواهد کتابی را داشته باشد که اخبار صحیح ائمه(ع) در آن باشد و کلینی در پاسخ او می گوید من آن چه را که تو خواسته ای انجام داده ام. مفهوم این جمله کلینی این است که روایاتی را آورده است که از امام معصوم(ع) نقل شده است. بنابراین با توجه به مقدمه و متن کتاب به نظر می رسد که کلینی در گردآوری احادیث تلاش فراوانی کرده است و در مقدمه اشاره به این که فردی از او درخواست نوشتن کتاب را کرده است این است که در زمان او بسیاری از مردمان در حدیث دچار اختلاف بوده اند. گاهی ممکن است در موضوع واحدی دو حدیث با شکل های متفاوت باشد مثلا حدیثی نماز جمعه را واجب و حدیثی مستحب بداند یا حدیثی انجام کاری را لازم و حدیثی دیگر غیر لازم بداند؛ یعنی اختلاف در احادیث این زمینه ذهنی را ایجاد می کرده که عده ای به دنبال دانشمندان بروند و روایات صحیح را دریافت کنند.
    به همین جهت باید بگویم کلینی با تدبیری که داشته، روایات صحیح را گردآوری کرده و روایاتی که بتواند جامعه هر دوره را هدایت کند. کلینی برای از بین بردن اختلافات در حدیث از استادان زیادی کمک گرفته است که می توان نام برخی از استادان او را شخصیت های گرانقدری مانند علی بن ابراهیم قمی دانست که از مفسران گرانقدر است. همچنین صاحب کتاب بصائر الدرجات ، خالدبرقی دانست و... .
    لازم به اشاره است که قبل از تدوین کتاب کافی کتاب های دیگری وجود داشته است که از آن ها  به عنوان اصول یاد شده است. اصول اربعه مأئه که مجموعه های کوچک حدیثی بوده که مستقیم از زبان معصوم(ع) گرفته شده است و این ها به حدود چهارصد اصل می رسید.
    مقصود از اصل مجموعه های کوچکی بوده اند که شاگردان معصومین(ع) احادیثی را که از ایشان شنیده اند در آن ها ثبت کرده اند و به نظر می رسد جمع زیادی از این اصول در زمان امام باقر(ع) یا امام صادق(ص) گردآوری شده است و در دست علاقه مندان وجود داشته است تا دوران مرحوم کلینی که مرحوم کلینی اقدام به تدوین کتاب کافی نموده است.
    چرا کلینی به تدوی این کتاب همت می گمارد؟
    چون این مجموعه ها در بر گیرنده همه احادیث به طور کامل نبوده است ضمن این که این مجموعه های حدیثی دسته بندی نداشته اند و هر کدام ممکن است موضوعات متنوعی را در کنار هم داشته باشد یا برای طالبان علمی که علاقه مند بودند احادیث را دسته بندی شده در کتاب جامعی داشته باشند و به ویژه احادیث صحیح را انتخاب کنند نیاز به کتابی مانند کتاب کلینی وجود داشته است؛ لذا گرچه محدثان به نوشتن کتاب های حدیثی دستور داده اند یا خود امامان معصوم این کتاب ها را نوشته بودند اما نسخه های آن ها تا زمان کلینی تبدیل به کتاب بزرگی شده است به نام کافی که همین کتاب احادیث شیعه را تا به امروز حفظ کرده است.
    نکته ای که در آغاز ذکر کردم میزان اعتبار روایات است که بین این شانزده هزار حدیثی که آورده است سعی کرده برترین روایات را بیاورد لکن از نظر محدثان بعدی و شخصیت هایی مانند مرحوم مجلسی و یا شهید ثانی و یا ملاصدرا که به کتاب کلینی تأمل کرده اند ممکن است برخی از احادیث او از نظر شخصیت های بعدی در بین حسن ، ضعیف ، صحیح و موثق همه در رتبه صحیح نباشند بلکه برخی در رتبه های دیگر باشند به عبارتی دیگر، ملاک کلینی در روزگار خودش صحیح بوده اما از نظر محدثین قرن 6 به بعد؛ یعنی از زمان سید بن طاووس تا زمان مرحوم مجلسی اعتبار احادیث غالبا بر اساس سند حدیث بوده است به همین جهت برخی از احادیث کلینی را صحیح ندانسته اند.
    آیا امروزه می توان به کتاب الکافی اعتماد داشت و به آن مراجعه کرد؟
    امروزه می نوان بدون هیچ نگرانی به احادیث کافی مراجعه کرد و کتاب وی را مورد توجه قرار داد البته کلینی نیز ممکن است دچار برخی از خطاها شده باشد؛ زیرا که او معصوم نیست اما میزان خطا قطعا کم خواهد بود لکن بررسی متنی و سندی است که کتاب کافی را در رتبه بالایی قرار داده است. آن چه که قابل تأمل و دقت است بعد از دوران کلینی آثار و کتاب های زیادی در خصوص شرح و حواشی است که در کتاب کافی نوشته شده است.
    با مطالعه کتب تاریخ حدیث می توان گفت هیچ کتابی به اندازه کافی مورد توجه محدثین قرار نگرفته است؛ زیرا بعد از تدوین این کتاب محدثان زیادی به شرح این کتاب یا مختصرنویسی این کتاب یا حواشی بر این کتاب و یا دیگر بحث های علمی که در خصوص این کتاب انجام شده است همت گماشتند که مهمترین آن ها را می توان شرح «مرآت العقول» علامه مجلسی که شرح اخیر آن است نام برد. کتاب مرآت العقول نشان از همت بلند علامه مجلسی است که بعد از تدوین کتاب «بحارالانوار» به تدوین کتاب این کتاب همت گماشته است و کتاب کافی را بیشتر در معرض اندیشه ها قرار داده است. مرحوم مجلسی ابتدا برای هر حدیثی از نظر حدیثی اظهاراتی کرده است و سپس به شرح و توضیح متن هر حدیث پرداخته است و شرحی که داده است برای علاقه مندان حدیث بسیار گرانقدر است .
    مرحوم مجلسی تمام کتاب کافی را؛ یعنی هم اصول و هم فروع و هم روضه را شرح دادند شرح های عالمانه ای که او بر این کتاب نوشته نشان گر بزرگی مرحوم مجلسی است و هم نشان گر عظمت مرحوم کلینی است که چگونه روایات گرانقدری را جمع آوری کرده است. کتاب مرآت العقول امروزه بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است خصوصا بعد از انقلاب اسلامی، مطالعاتی که به شرح و بررسی احادیث می پردازد بیشتر شده است .
    شروح دیگری نیز مانند شرح ملاصدرا بر کتاب کافی و یا شرح ملا صالح مازندرانی نوشته شده است و عالمان بزرگی نیز این کتاب را ترجمه و به دقت مورد مطالعه خودشان قرار داده اند که همه این ها حکایت از این دارد که این کتاب و شخصیت کلینی مورد توجه محدثان و فقها واقع شده است . آن چنان که می دانید کتاب کافی در بخش دوم یک دوره رساله عملیه ای است که برای مردم آن روزگار و روزگارهای بعد، از جمله روزگار ما می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و روایات فقهی که نوشته است امروزه برای محدثان و علاوه بر آن برای خوانندگان دیگر و برای تمام علاقه مندان حدیث مورد استفاده است خصوصا ترجمه هایی که انجام شده این کتاب را بیشتر مورد استفاده قرار داده است .
    این که شما می فرمایید کافی رساله ای عملیه برای افراد بوده است. آیا شیخ کلینی مانند شیخ صدوق این کار را کرده است؟
    از مقدمه کتاب کافی به نظر می رسد که فروع کافی یک دوره رساله عملیه است اما با این تفاوت که نسبت به کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق روایاتی را که کلینی آورده است چندین برابر روایاتی است که شیخ صدوق آورده است. این نکته را نیز باید اشاره کرد که شیخ صدوق فقط مسائل فقهی را نوشته است اما مرحوم کلینی یک مجموعه شامل موضوعات مختلف را نوشته است و بخش اعظم آن را مسائل فقهی شامل می شود و بخش کمتر آن روایات روضه و بخش میانی آن روایات اصول کافی است.
    آیا کتاب روضه برای کلینی است یل این که طبق نظر برخی مربوط به شهید ثانی است و به اشتباه این کتاب به ایسان نسبت داده شده است؟
    گروهی اندیشیده اند که کلینی فقط به کتاب اصول و فروع پرداخته است و کتاب روضه را ممکن است شهید ثانی تدوین کرده باشد اما با مطالعاتی که انجام شده می توان اذعان داشت که کتاب روضه را نیز که اکنون همراه اصول و فروع چاپ می شود کلینی تدوین کرده؛ زیرا سند و طریق روایاتی که در روضه آمده است بسیار مشابهت دارد با طریق هایی که در اصول و فروع آمده است به عنوان مثال اگر شما یک راوی در روضه و جایگاه و طبقه قبل و بعد آن را در نظر بگیرید از تعداد روایاتی که از آن راویان در روضه آمده است به خوبی مشابهت فراوانی بین اصول و فروع با روضه دیده می شود به ویژه که محدثان بعد از کلینی مانند شیخ طوسی و دیگران ضمن این که از کتاب اصول و فروع یاد کرده اند از کتاب روضه نیز یاد کرده اند.
    اما ان چه که لازم است در این خصوص ذکر شود این است که به نظر می رسد میزان دقتی که مرحوم کلینی در جمع آوری روایات اصول و فروع انجام داده همان میزان را در جمع آوری روضه انجام نداده است؛ چرا که روایات اصول و فروع از جایگاه بالاتری برخوردار بوده اند. روایات اصول مباحث اعتقادی و روایات فروع به مسائل فقهی باز می گشته است، بدین جهت دقت بیشتری را می طلبیده که کلینی در مورد روایات اصول و فروع به کار ببرد اما در روایات روضه که روضه به معنی باغی است، این میزان اهتمام و دقت را لازم نمی دانسته و چه بسا میزانی برای این میزان اهتمام وجود نداشته است. به هر حال کتاب روضه هم، از مجموعه آثار کلینی و مورد احترام محدثین می باشد.
    از نظر تعداد روایاتی که شییخ کلینی آورده است، نزد محدثان چندین آمار آورده شده است که معروف ترین آمار مربوط به عدد 16199روایت می باشد که گرچه برخی مانند حسین علی محفوظ از محدثان عراقی امار روایات کلینی را 15176 روایت می دانند ولی به نظر می رسد این اختلاف ها اختلاف شمارش روایات است. کتاب کافی گرچه برای خواننده ای که طالب علم بوده است نوشته شده است و چه بسا او فکر نمی کرد که بخش زیاد و جامعی را به خود اختصاص بدهد اما به لحاظ اعتقاد و سیره و شخصیت کلینی مورد توجه محدثان خود و محدثان بعد خود واقع شده است تا قرن 14 که دوران تجدید حیات حدیث است و تا روزگار ما از بهترین و ارزشمند ترین کتاب ها به شمار می رفته است به طوری که امروزه نخستین جامع از جوامع حدیثی کتاب، کافی کلینی می باشد و پس از اوست که کتاب من لایحضر و دو کتاب شیخ طوسی ( تهذیب و استبصار و معانی الاخبار ) نوشته می شود. گروهی از محدثان اهل سنت نیز کتاب او رامورد توجه و تأمل قرار دادند.
    تحقیق و مطالعاتی که در زمینه برخی متون حدیثی صورت گرفته است و به این نتیجه رسیده است که برخی روایات کلینی نیازمند تفسیر و توضیح است. اگر کلینی برخی روایات را در زمان خودش روشن دیده اما امروزه نیاز به تفسیر و توضیح دارد و کلینی از کسانی بوده که عماد کامل به قرآن داشته و هیچ روایتی را نمی توان در کافی یافت که ایهامی داشته باشد.
    در مورد جمله مشهوری که در مورد کتاب الکافی مطرح است که «الکافی کاف لشیعتنا» و نسبت این جمله به امام زمان(عج) نظرتان را بفرمایید.
    در خصوص این جمله بر اساس گزارشاتی که برخی از افراد آورده اند چنین عبارتی شایع شده که حضرت صاحب الامر( عج ) کتاب را ملاحظه کرده اند و فرموده اند «الکافی کاف لشیعتنا» و این جمله در برخی آثار که در خصوص کتاب کافی است آمده است و متعرضین چنین سخنی بیان می دارند که مرحوم کلینی در زمان غیبت صغری بوده است. اگر ولادتشان به گونه ای باشد که ایشان حیات امام حسن عسکری(ع) را درک کرده و ایشان بخشی از دوران نواب خاص را درک کرده اند و کتابی که کلینی نوشته است به دست نواب خاص رسیده است و از طریق آن ها به دست حضرت صاحب الامر(عج) رسیده است. حضرت چنین تاکیدی را بر این کتاب داشته است. اما با مطالعه ای که محققان انجام داده اند دلیل مطمئنی بر چنین گفتاری یافت نشده است.
    گر چه مطمئن هستیم کلینی با سعی و تلاش فراوانی این کار را انجام داده است. کتاب ایشان به طور کلی مورد توجه حضرت ولی عصر(عج) و محدثان بوده است. به نظر می رسد که این جمله از محدث نوری است که از طرف ایشان گزارش شده که کافی بر آن حضرت وارد شده و حضرت ان جمله را فرموده اند. از جمله کسانی که این جمله را مورد توجه قرار داده است ملا خلیل قزوینی است که چند جمله مشهور در مورد کافی دارند که از جمله این ها ست که حضرت صاحب تمام روایات کافی را دیده و همه را معتبر دانسته و در هر کجا لفظ «روی» آمده؛ یعنی کلینی آن را از امام عصر(عج) بدون واسطه نقل کرده است. برخی از افراد دیگر نیز چنین گزارشی را بیان کرده اند .
    علی بن طاووس هم درباره کتاب کلینی آورده است که کلینی در زمان وکلای اربعه امام زمان؛ یعنی عثمان بن سعید عمری و فرزندش ابوجعفر و حسین بن روح و علی بن محمد سمری می زیسته و پیش از علی بن محمد سمری از دنیا رفته است. پس کلینی راهی برای تأیید منقولات خود داشته است اما با این وجود هیچ یک این عبارت را یک حدیث تلقی نکرده بلکه یک جمله شایع بوده است و سندی برای آن یافت نشده است و تأییدی خاص از نواب نداشتیم.


        نظرات دیگران ( )

  • کتاب «فرقان الحق» منزلت و ثبات قرآن را به چالش می‌کشد
    نویسنده: سید رضا مؤدب دوشنبه 86/3/21 ساعت 8:19 صبح

    گروه اندیشه: در کشورهایی که این کتاب توزیع شده، به سرعت جمع‌آوری گشته است؛ اما در همان مدت کوتاه توانست بین جوانان و کسانی که اعتقادات ضعیفی دارند، تأثیر بگذارد و جایگاه، منزلت و ثبات قرآن را در ذهن آنان به چالش بکشد.

    به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، حجت‌الاسلام سید رضا مؤدب، عضو هیأت مدیره انجمن قرآن‌پژوهی حوزه علمیه قم هدف از انتشار برخی تألیف‌ها و پژوهش‌ها را تخریب بنیادهای فکری مسلمانان دانست.

    به نقل از پایگاه اطلاع رسانی رسا، وی به چاپ و توزیع کتاب «فرقان الحق» در کشورهای عربی اشاره کرد و گفت: در واقع نمی‌توان نام این اثر را پژوهش گذاشت، این کتاب 77 سوره دارد که از جمله می‌توان به سوره‌های الفاتحه، الجنه و الانجیل اشاره کرد که بسیاری از باورهای اسلامی در آن مردود یا وارونه جلوه داده شده است، از این رو در کشورهایی که این کتاب توزیع شده، به سرعت جمع‌آوری گشته است؛ اما در همان مدت کوتاه توانست بین جوانان و کسانی که اعتقادات ضعیفی دارند، تأثیر بگذارد و جایگاه، منزلت و ثبات قرآن را در ذهن آنان به چالش بکشد.

    در واقع نمی‌توان نام این اثر را پژوهش گذاشت، این کتاب 77 سوره دارد که از جمله می‌توان به سوره‌های الفاتحه، الجنه و الانجیل اشاره کرد که بسیاری از باورهای اسلامی در آن مردود یا وارونه جلوه داده شده است،

    دانشیار دانشگاه قم، افزود: این فعالیت‌ها به دست مزدورانی در بین مسلمانان انجام می‌شود و دانشمندان شیعه و سنی با آن مخالف‌اند. محتوای این نوع نوشته‌ها نیز معمولاً مستند، منطقی و با ذکر دلیل نیست و نظم منطقی ندارد. همچنین مطالب آن غیر‌عالمانه بوده و برگرفته از تخمین‌ها و گزافه‌هایی غیرقابل پذیرش است.

    مؤدب در ادامه تأکید کرد: پژوهشگران باید با این مقوله‌ها به شکل مناسبی برخورد کنند و اصل این آثار باید به گونه‌ای که اذهان عمومی مشوش نشود در اختیار محققان قرار گیرد و پس از نقد عالمانه به مراکز مربوطه و گروه‌های علمی ارایه شود.

    وی در پاسخ به این پرسش که آیا «فرقان‌الحق» را می‌توان نمونه‌ای از تفسیر به رأی دانست، اظهار داشت: تفسیر به رأی بیشتر در فهم تک تک آیات و رسیدن به مراد خدا مطرح می‌شود؛ اما این کتاب را نمی‌‌توان تفسیر دانست. در یک نگاه کلی وجود مبنای غلط و استناد آن به قرآن، منجر به تفسیر به رأی می‌شود؛ اما نویسندگان چنین کتاب‌هایی ادعا ندارند که از یک آیه برداشتی دارند و اصلاً از اصول و مبانی تفسیری تبعیت نمی‌کنند.

    کتاب «فرقان‌الحق» به شخصی با نام «الصفی‌الهام» منسوب شده و شخصی به نام المهدی هم آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب را اعراب مسیحی مقیم آمریکا، توسط دو شرکت انتشاراتی به نام 2001 Omega و Wine press چاپ و در هر صفحه متن عربی و ترجمه انگلیسی آن را در مقابل هم قرار داده‌اند. در این کتاب 366 صفحه‌ای، در آغاز هر سوره به جای «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم»، عبارت «بسم الله» آمده و نویسنده در مقدمه آن آورده است: «تقدیم به ملت عرب و همه مسلمانان جهان. در عمق وجود هر انسانی اشتیاق فراوانی برای رسیدن به ایمان حقیقی، آرامش درونی، اراده معنوی و زندگی ابدی وجود دارد. این متن (کتاب فرقان‌الحق) می‌تواند به اشتیاق سمت و سو ببخشد». در یکی از آیات آن، ازدواج با بیش از یک زن برابر با زنا دانسته شده و در آیات دیگر طلاق و جهاد حرام و غیر شرعی خوانده شده است. همچنین درباره ارث مطالبی آورده که با احکام اسلامی مغایر است.

    خبرگزاری قرآنی ایران


        نظرات دیگران ( )

  • نقد اندیشه های ذهبی
    نویسنده: سید رضا مؤدب دوشنبه 86/3/21 ساعت 8:19 صبح

    میزگرد «نقد و بررسی آرای ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون» پنج‌شنبه 23 مهرماه در تالار قدس مدرسه عالی امام خمینی ـ ره ـ مرکز جهانی علوم اسلامی در قم برگزار شد.
    این میزگرد با حضور آیت الله معرفت و حجج اسلام محمدعلی رضایی اصفهانی، رئیس انجمن قرآن‌پژوهان و مدیر گروه علوم قرآن و حدیث ـ علی‌اکبر بابایی ـ، عضو هیئت علمی پژوهشکده حوزه و دانشگاه ـ سید رضا مؤدب ـ عضو هیئت علمی دانشگاه قم تشکیل یافته بود که مشروح آن درپی می‌آید.
    دکتر مؤدب: محمدحسین ذهبی از محققان اهل سنت و از پیشگامانی است که در موضوع روش‌های تفسیری کتاب تألیف کرده است. گرچه پیش از آن کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی گلدزیهر و برخی از آثار دیگر نوشته شده است، اما کتاب ذهبی به جهت دامنه تاریخی بررسی تفاسیر دارای اهمیت است. وی در کتاب خود مباحث تاریخ تفسیر و روش‌ها را به صورت مفصل از عصر پیامبر ـ ص ـ تا عهد صحابه و تابعین پیوسته مطرح و ویژگی‌های تفسیر مأثور را مفصل بحث کرده است. همچنین در تفسیر به رأی، تحلیل ادله طرفین و تقسیم‌بندی روش گروهی از مفسران اهل سنت و معتزله، شیعه اثنا عشریه، اسماعیله، زیدیه، خوارج، صوفیه، تفاسیر فلسفی، اشاری، فقهی و علمی را بحث کرده‌، اثر گرانقدری پدید آورده است. در حد امکان از منابع فراوان استفاده شده و نگارش محققانه کتاب در‌خور دقت و تحقیق است.
    دکتر رضایی اصفهانی: این کتاب منبع درسی برخی از مراکز علمی خارج و داخل کشور است و در موضوع خود ابتکاری و نو به شمار می‌رود. بیشتر شخصیت‌ها و مذاهب اسلامی را مورد انتقاد قرار داده و دو رساله در سطح کارشناسی ارشد در نقد آن نوشته شده است. البته لازم می‌دانم ایرانیان در حوزه و دانشگاه نیز غیر ایرانیان این کتاب را از زاویه‌های مختلف و قسمت به قسمت مطالعه، بررسی و نقد قرار دهند. نثر روان، نقل عین عبارت به صورت گسترده، آدرس‌دهی دقیق، نظم نوشتار، گواهی بر عظمت امام علی ـ ع ـ و اعتراف به این که «اول من اسلم و کان رضی الله عنه بحراً فی العلم» و نیز این که بیشترین روایات تفسیری از ایشان است از نقاط قوت آن به شمار می‌رود. نقاط ضعف این کتاب نیز عبارت است از: بی‌پایه بودن نظرات شخصی ذهبی، ضعف استدلال‌ها، تعصب فوق‌العاده، خودمحوری، دشمنی و ناسازگاری با شیعه و پیروان ائمه ـ ع ـ، عدم اطلاع از تفاسیر شیعه به ویژه تفاسیر معاصر، خلط بین شیعه و معتزله و اشکالات رو‌ش‌‌شناسی.
    استاد بابایی: کتاب از جهت تحلیلی محققانه است ولی قوت علمی لازم را ندارد. موارد متعددی است که ادعاها بدون دلیل مطرح شده، گرچه فضایل مولی امیرالمؤمنین ـ ع ـ آن چنان زیاد است که هیچ کس توان انکار ندارد ولی با این وجود در معرفی مفسران صحابه، امام علی ـ ع ـ‌ را نفر سوم قرار می‌دهد، اول ابن عباس بعد ابن مسعود بعد امام علی ـ ع ـ . حال آنکه اهل اطلاع می‌دانند امام علی ـ ع ـ استاد ابن عباس است، حتی از دید اهل تسنن. از دید شیعه که با سایر صحابه امام علی ـ ع ـ غیر قابل قیاس است، ولی از دید اهل تسنن ابن عباس نوجوانی 13 ـ 14 ساله بوده که پیامبر ـ ص ـ از دنیا رفته و خیلی‌ از محضر پیامبر اکرم ـ ص ـ استفاده نبرده است. از خود ابن عباس نقل شده که «جل ما تعلمت من التفسیر فهو من علی بن ابی طالب» شاگرد علی ابن ابی طالب بوده پس اول باید استاد را معرفی کند، بعد شاگرد را ولی اول ابن عباس را مقدم داشته بعد ابن مسعود بعد علی ـ ع ـ را، این یکی از جفاهایی است که ایشان نسبت به ائمه معصومین ـ ع ـ روا داشته. در مورد معرفی زید بن اسلم روایتی از بخاری نقل می‌کند که افرادی با او مجالست داشتند و از علم او استفاده می‌کردند. از جمله علی بن الحسین امام سجاد ‌ـ ع ـ را از شاگردان زید بن اسلم می‌داند در حالی که از نظر سنی هم روشن است که امام سجاد ـ ع ـ استاد ایشان بوده است. تعبیر او نسبت به شیعه هم این است: «امامیه اثنا عشریه چون قرآن را با عقاید و افکارشان مساعد نیافتند چند کار کردند: 1. گفتند قرآن ظاهر و باطن و باطن‌های فراوان دارد و علم همه قرآن در نزد امامان است لذا عقل‌ را تعطیل و مردم را از سخن گفتن در قرآن بدون شنیدن از امامانشان منع کردند. 2. همه یا بیشتر قرآن در مورد امامان، دوستان و یا دشمنان و مخالفان امامان است، 3. ادعا می‌کنند قرآن از آنچه در زمان پیامبر ـ ص ـ بوده تحریف و تبدیل شده است. این برخود شیعه با قرآن است» و حال آنکه این گفته‌ها همه اتهام محض است؛ اولاً اهل تسنن نیز برای قرآن ظاهر و باطن قائل هستند و این مختص شیعه نیست. روایات ظهر و بطن قرآن، هم بین اهل سنت وارد شده و هم شیعه، هر دو دسته در کتاب‌ها‌یشان با سندهای صحیح آورد‌ه‌اند. ثانیاً اینکه قرآن را فقط امامان معصوم می‌توانند تفسیر کنند، درست نیست. این همه تفسیر اجتهادی شیعه داریم البته در بین شیعه بودند کسانی که می‌گفتند ما با روایات رسیده می‌توانیم از قرآن برداشت داشته باشیم. راغب اصفهانی در مقدمه مطلبی دارد دال بر این مطلب که در بین اهل سنت هم این عقیده وجود دارد ولی اکثریت شیعه این نظر را ندارد، شیعه معتقد است انسان می‌تواند فی الجمله از قرآن مطالبی استفاده کند. ثالثاً این مطلب که بیشتر آیات مربوط به امامان، دوستان و دشمنان است هم در کتاب‌های شیعه و هم اهل سنت آمده؛ کتاب‌های 1. شواهد التنزیل، 2. مناقب امیرالمؤمنین ـ ع ـ ، ابن مغازلی‌، 3. ینابیع الموده، قندوزی سلیمان بن ابراهیم، بر این مطلب تأکید دارند که قرآن تقسیم می‌شود به چهار قسمت: بخش معارف، بخش احکام، بخش فضایل و بخشی مطاعن دشمنان اهل بیت ـ ع ـ . بسیاری آیات مدح و ثنای مؤمنان و متقیان است که اهل بیت ـ ع ـ و دوستانشان در صدر آنهاست، بخش دیگر در مذمت ظالمان و مشرکان است که دشمنان ائمه ـ ع ـ از آن قبیل هستند و این را به عنوان طعن بر شیعه مطرح می‌کند. در مورد مسئله تحریف هم بعضی از اهل تسنن این اتهام را به شیعه وارد کردند و همواره تکرار می‌کنند اما همه اهل تحقیق می‌دانند شیعه قایل به تحریف نیست. بعضی از شیعه ادعا می‌کنند که قرآن موجود همه قرآن نیست. (کم شدنی که مخل به اعجاز قرآن و حجیت قرآن نیست) اما کتاب‌های فراوانی در این زمانه در نقد آن نوشته شده ولی ایشان به صورت جمع گفته‌اند شیعه معتقد به تحریف قرآن است و این جفایی آشکار است.
    دکتر مؤدب: یکی از نقدهایی که بر کتاب ذهبی وارد هست اینکه در جلد 2 صفحه 28 «یقول الامامیه الاثنا عشریه ان القرآن له ظاهر و باطن» سعی می‌کند بگوید امامیه خود را در استفاده از بطن به هیچ حد و مرزی مقید نمی‌دانند، تا آنجا که می‌خواهند امامت و ولایت را از بطن قرآن استفاده کنند. به تعبیر ایشان گویا شیعه در اثبات امامت و ولایت هیچ دلیل و مدرکی ندارد و از آیات بسیار متقن نتوانسته‌اند استفاده کنند، لذا سراغ بطن رفتند و آن را میدان اثبات ولایت و امامت قرار داده‌اند. در کتاب تفسیر الجامع‌الاثری آیت الله معرفت بحث بطن آمده که شیعه چه معیاری برای استفاده دارد، آیا بدون حساب از بطن استفاده می‌کند؟ یا در قالب خاص و شکل صحیح استفاده کرده‌اند؟
    آیت الله معرفت: همان گونه که اشاره شد شافعی که از محققین اهل سنت است در مسئله تفسیر، ظهر و بطن را مطرح می‌کند و این طور نیست که فقط شیعه معتقد باشد. این بطن غیر از بطنی است که فرق باطنی به آن معتقد‌ند، آنها بی‌ضابطه چیزهایی را بر قرآن حمل می‌کنند اما شیعه برای بطن صحیح، ضابطه‌ مند مطرح می‌کند. اگر ضابطه‌ داشت‌، بطنِ صحیح است. قرآن به دلیل آنکه بر حوادث جاری آن وقت نظر دارد بسیاری از آیاتش گزارشی است از وقایع آن زمان. بعضی از کتاب‌ها می‌گوید: قرآن کتاب شریعت نیست، کتاب اساس‌نامه نیست، یک سری سؤال و جواب در آن زمان است. به همین جهت پیامبر اکرم ـ ص ـ اصرار داشت به بطن قرآن و اگر کسی با نگاه سطحی نگاه کند این معنی بر او مخفی می‌ماند، باید تعمق کند تا معنی از پوسته در بیاید. مثلاً آیه شریفه‌ای درباره نبوت که در پاسخ به مشرکین می‌گوید «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً ... فاسئلوا اهل الذکر» مشرکین تشکیک می‌کردند که پیامبر ـ ص ـ باید از جنس ملک باشد، بشر نمی‌تواند باشد چون از جنس مرسل الیهم است.
    ما هرچه پیامبر فرستادیم از بشر بوده از اهل کتاب بپرسید پیامبر شما بشر بودند یا نه؟ برای دفع شبهه آنها را ارجاع به اهل کتاب می‌دهد که از آنها بپرسید پیامبر شما چه کسانی بودند. این گزارشی است از یک حادثه اما این آیه یک پیام کلی دارد. بطن آیات یعنی پیام‌های نهفته در دل آیات که باید استخراج کرد. راه شناخت بطن این است که شما به هدف آیه توجه کنید، خصوصیات را با آن هدف یک به یک مقایسه کنید که کدام دخالت دارند کدام دخالت ندارند آیا مشرکون خصوصیت دارند یا به جهت آن که نمی‌دانند؛ می‌بینیم آنها جاهلند مسئله مراجعه به اهل کتاب بما انه اهل الکتاب یهودیت یا مسیحیت موضوعیت ندارد بما انهم اهل العلم، مسئله نبوت موضوعیت دارد هر مسئله‌ای در اصول و فروع که مورد جهل شما قرار گرفت باید از عالم پرسیده شود. از بطن آیات بدست می‌آورید که یجب علی کل جاهل اذا لایعلم شیئاً ان یرجع الی العالم فی ذلک الشیء، وجوب رجوع جاهل به عالم موضوع اصلی است. به چه دلیل باید عامی از عالم تقلید کند؟ بلافاصله می‌گوید لقوله تعالی: فاسئلوا اهل الذکر با اینکه اهل ذکر یعنی یهود و نصاری. در این آیه اگر واقعاً مقصود همان مشرکان بود تنها یک گزارش بود. البته بدست آوردن بطن شرایطی دارد، مقررات دارد، پیام‌هایی نهفته در قرآن است که سبب جاوید بودن آن شده است. تأویل صحیح یا بطن، پیام‌های نهفته در دل آیات است که باعث جاری بودن قرآن می‌شود.
    دکتر رضایی: آیت الله معرفت در التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب و کتاب التفسیر الجامع الأثری بحث بطن را مطرح کرده‌اند، بنده هم ضابطه را در کتاب روش‌ها و گرایش‌های تفسیری این گونه آورده‌ام که اول توجه به هدف آیه، دوم القای خصوصیت، سوم بدست آوردن قاعده کلی از آیه و در مرحله چهارم آزمایش. این مسئله بسته به این است که‌ آیا قاعده کلی، خود آیه را شامل می‌شود یا نه، مثل رجوع جاهل به عالم خود آیه باید مصداق کامل باشد، یعنی بین برداشت‌های شخصی غیر معتبر که تفسیر به رأی است با بطن صحیح فارقی باشد. اما روش‌شناسی آقای ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون سه اشکال اساسی دارد:
    1. خلط بین روش تفسیر به رأی و روش تفسیر اجتهادی. این را تأکید می‌کنم ستون فقرات سه جلد کتاب ذهبی از صفحه 255 جلد اول تا آخر جلد سوم همین بحث تفسیر به رأی است و مهمترین لغزش این کتاب هم در همین مبحث است. ایشان مراد از تفسیر به رأی را الاجتهاد می‌داند در جلد یک صفحه 254 می‌گوید المراد بالرأی هنا الاجتهاد در حالی که هیچ لغتی ایشان را یاری نمی‌کند. مفردات راغب می‌گوید: رأی یعنی اعتقاد ظنی و دیگران هم گفته‌اند. عجیب است ایشان که هر تفسیری را که موافق عقاید خودش بوده و می‌پسندیده می‌گوید تفسیر به رأی ممدوح است و چون گرایشات اشعری داشته بیشتر تفاسیر اشعری را ممدوح دانسته است. مثلاً تفسیر فخر رازی را ممدوح می‌شمارد و تفاسیری که به آن مکتب علاقه نداشته مثل تفاسیر معتزله را تفسیر به رأی مذموم معرفی کند. دیدگاه وی از لحاظ روش‌شناسی و منطق علم قابل قبول نخواهد بود و این در حقیقت یک نوع تفسیر به رأی است. نکته و اشکال اساسی آن است که ایشان تفسیر به رأی را با تفسیر عقلی و اجتهادی خلط کرده و تفسیر به رأی را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم کرده است. این لغزش از مقدمه تفسیر راغب اصفهانی شروع شده و بعدی‌ها زرقانی و دیگران از راغب تقلید کرده‌اند در حالی که خود راغب در مفردات این کار را نکرده و خلاف آن سخن گفته است.
    2 ـ خلط بین تفسیر علمی و تفسیر عقلی؛ دو عبارت از ایشان در جلد دوم صفحه 418 و 419 است و ابتدا تحت عنوان (الفصل الثالث) تفسیر فلسفی را مفصل بحث کرده سپس تفسیر علمی را در فصل دیگری تعریف کرده است و آرای فلسفی را از نوع تفسیر عقلی دانسته است. اگر با تقسیم‌های کلمه علم آشنایی داشته باشید کاملاً اینجا خلط شده چون تفسیر فلسفی از نوع علوم عقلی و تفسیر علمی از نوع علوم تجربی است، در حالی که ایشان تفسیر علمی را طوری تعبیر کرده که تفسیر فلسفی را شامل می‌شود.
    3 ـ لغزش در روش‌شناسی تفاسیر. وقتی شروع به شمارش تفاسیر معتزله می‌کند تفسیر امالی سید مرتضی را تحت عنوان غررالفرائد از تفاسیر معتزله می‌شمارد ـ جلد 1 ص 403 ـ جالب این است که سید مرتضی از اعلام شیعه است و مباحثی را قبول دارد که اصلاً‌ معتزله قبول ندارد. ایشان تفسیر (امالی) سید مرتضی را جزء تفاسیر معتزله شمرده و به آن حمله کرده است. خودش هم تذکر داده که ایشان شیعی است. البته این تذکر اشکال را از بین نمی‌برد که چون برخی مبانی و عقاید شیعه و معتزله یکسان است (مثل اختیار و عقل که هر دو به آنها اهمیت می‌دهند و سید مرتضی قبول داشته است) می‌شود او را معتزلی نامید! اینجا یک مقدار خلط‌های روشی و کم لطفی مشاهده می‌شود.
    دکتر مؤدب: ذهبی تفسیر به رأی را به ممدوح و مذموم تقسیم می‌کند. تفسیر ممدوح را همان تفاسیر اهل سنت و جماعت و تفسیر به رأی مذموم را گروهی از تفاسیر که از رأی مذموم پیروی می‌کنند می‌داند. گرچه تفاسیر شیعه را در این قسم می‌آورد و تنها شش یا هفت مورد را بررسی می‌کند اما در همین چند مورد را اظهار نظرها بر اساس یک معیار منطقی نیست و با مطالب ایشان در مجموع کتاب سازگاری ندارد. از جمله در تفاسیر صافی ملامحسن فیض کاشانی و مجمع‌البیان مرحوم طبرسی در بحث آیات ولایت به آیات دیگر، روایات و اقوال صحابه استناد می‌شود اما وی تخطئه می‌کند. در مجمع ذیل آیه شریفه 55 مائده «انما ولیکم‌ الله و رسوله و الذین امنوا ... و هم راکعون» که از آیات متقن در اثبات ولایت است، ایشان بعد از اینکه بحث مرحوم طبرسی را گزارش می‌کند طی نقدی می‌گوید: در تفسیر این آیه از روایت «تصدق علیٌ بخاتمه فی الصلاه» استفاده کرده و این روایت موضوعه (جعلی) است! خیلی جای سؤال است که این تلاش طبرسی که از چیزهای زیادی استفاده می‌کند تا اثبات کند آیه در مورد ولایت است و با توجه به شأن نزول مورد توافق خاص و عام است، با این ادعا که روایت موضوعه است رد می‌کند! در حالی که اگر مبنای ایشان تفسیر صحابه باشد این را تأیید می‌کند، اگر معیار ایشان شأن نزول باشد همین طور، دلایل دیگر هم این را می‌رساند اما با این صراحت این آیه محکم را رد می‌کند. در حالی که کتاب‌‌های تفسیری بزرگان اهل سنت که آیت الله مکارم شیرازی در جلد 4 صفحه 242 تفسیر نمونه گزارشی مفصل از آن بیان کرده‌اند معترفند که این حدیث معتبری است.
    استاد بابایی: ذهبی به ملاک تعداد روایات تفسیری، امام علی ـ ع ـ را در رتبه سوم صحابه قرار داده اما آیا این کثرت روایات که درباره ابن عباس مطرح است اعم از واقعی و غیر واقعی است؟ اگر منظور روایاتی است که یقین داریم از ابن عباس صادر شده چنین چیزی ثابت نیست که ابن عباس روایات بیشتری داشته باشد. خود اهل سنت گفته‌اند معلوم نیست اینها از ابن عباس باشد برای نمونه سیوطی از خلیلی نقل می‌کند که این تفسیرهای طولانی که به ابن عباس نسبت می‌دانند پسندیده نیست و مجهول است (الاتقان ج 2 ص 231) باز از شافعی نقل کرده‌ آنچه از ابن عباس در تفسیر وارد شده جز قریب صد حدیث درست نیست. در اتقان نیز این نقل آمده که اگر منظور، روایات واقعی باشد یعنی از ابن عباس صادر شده باشد روایاتش اندک است. اگر اعم از واقعی و غیر واقعی باشد البته در کتاب‌های اهل تسنن از امام علی ـ ع ـ کمتر است و نقل‌های ابن عباس بیشتر است اما اگر بنای ما مطلق روایات باشد، چه وجهی دارد که روایات نقل شده در کتب اهل سنت معیار باشد باید اعم از روایت‌های کتاب‌های شیعه و اهل سنت باشد، در این مقام روایات نقل شده از امام عی ـ ع ـ خیلی بیشتر است و لذا این دلیل ناتمام است. اما در مورد تفسیر صافی ایراداتی به این تفسیر دارد و می‌گوید مؤلف در صدد بوده آیات را با دیدگاه خود تطبیق کند: «المؤلف یری ان تفسیره هو تفسیر المثالی» این یکی از عقاید فیض است که آن را نقطه ضعف می‌داند. همچنین در مورد آیه ولایت فقط کلام فیض را نقل می‌کند (همان روایات اعطاء خاتم به سائل) و هیچ حرفی برای اثبات جعلی بودن ندارد. روایات را مجعول شمرده و بحثی نکرده است که بررسی کنیم. در حالی که ‌در البرهان فی تفسیر القرآن (فقط روایت شیعه) و در غایه المرام سید هاشم بحرانی (روایات شیعه و اهل سنت) درباره این آیه ذکر شده است. نکته این جاست که ذهنیت ایشان نسبت به شیعه این است که کتاب‌های شیعه پر است از روایاتی که اصل و اساس ندارد! به چه دلیل؟ نهایت بگو صدور آن برای من ثابت نیست، حتی دلیل هم برای جعلی بودن نیاورده است. نکته دیگر این که ایشان از 13 تفسیر به عنوان اهم تفاسیر شیعه نام می‌برد و فقط 6 تفسیر را بررسی می‌کند. اولین تفسیر مرآت‌الانوار است با این تعبیر که مرجع مهم تفسیری شیعه است و مؤلف را شخصی به نام عبدالطیف گازرانی معرفی می‌کند و می‌گوید: این تفسیر مملو از روایات بی‌اصل و همه روایات مجعول است و مؤلف این تفسیر اهل تفسیر به رأی و کل این کتاب تفسیر به رأی مذموم است. در پاسخ می‌گوییم:
    مرآت الانوار تفسیری است که همراه تفسیر برهان چاپ شده و به عنوان مقدمه تفسیر برهان مطرح گردیده، البته مقدمه نیست چون کتاب مستقلی است. خود بر‌هان هم کتاب مستقلی است و مقدمه دارد. شاید اولین بار که می‌خواستند چاپ کنند با هم چاپ کردند. صلاحیت مقدمه بودن را هم ندارد چون مرآت ‌الانوار می‌خواهد راجع به روایاتی که آیات را به ائمه ـ ع ـ تأویل کرده‌اند بحث کند زیرا بخش عمده و اساسی باطن قرآن مربوط به امامت است. روایات تأویل زیاد داریم که مفسران به آن کمتر پرداختند و مقدماتی برای کار خودش دارد. اما تفسیر برهان، روایی است و روایات آن اعم از آیات ولایت است. مؤلف مرآت الانوار شخصی است به نام ابوالحسن عامری (م‌. 1138) جد مادری صاحب جواهر که هم آغا بزرگ تهرانی و هم میرزا حسین نوری صاحب مستدرک بیان کرده‌‌اند و این را از سرقت‌های لطیف معرفی کرده است. اولین بار که این کتاب چاپ شده در پشت جلد، ناشر به اشتباه اسم گازرانی را نوشته و ذهبی چاپ‌های دیگر را ندیده است. مرآت الانوار از اهم تفاسیر شیعه است و آنچه چاپ شده مقدماتی برای تفسیر است، می‌خواسته تفسیری بنویسد تأویل آیات را توضیح دهد تا اواسط سوره بقره نوشته اما جلد دوم چاپ نشده است. معلوم نیست تفسیری که شیعیان آنرا چاپ نکرده‌اند چگونه از اهم تفاسیر ایشان است اما تفسیر تبیان این گونه نیست؟ تفسیر المیزان را اصلاً نام نبرده و تبیان را فقط اشاره کرده است. طلاب ما هنوز با این تفسیر آشنا نیستند چطور اهم است؟! دیگر این که عامری روایات را با سند بیان کرده، چه داعی بر مجعول بوده است الا این که گفته شود در کتاب‌های اهل سنت نیست. آیا صرف این که در تفسیر اهل سنت نباشد یا با عقیده شخصی ناسازگار باشد دلیل ضعف می‌شود اگر می‌گفت: صحت این روایات برای من مسلم نیست قابل قبول بود اما برای قضاوت این چنینی باید دلیل اقامه کند دلیل هم ندارد اما در مورد تفسیر به رأی بودن مرآت الانوار، عامری می‌گوید تفسیر من مستند به روایت است و در مواردی که روایت نباشد احتمال می‌دهد، این روش تفسیر به رأی نیست. پس تحقیق ذهبی درباره این تفسیر مخدوش است.
    دکتر رضایی: ذهبی منابع تفسیری شیعی را در جلد دوم ص 16 مطرح کرده و می‌گوید: منابع تفسیری شیعه عبارتند از 1. قرآن علی ـ ع ـ، 2. کتاب علوم قرآن علی ـ ع ـ، 3. کتاب جامعه به خط علی ـ ع ـ و املای رسول خدا ـ ص ـ، 4. کتاب جفر به املای پیامبر ـ ص ـ و نگارش علی ـ ع ـ، 5. مصحف فاطمه ـ س ـ . اگر کسی با الفبای منابع تفسیری آشنا باشد متوجه می‌شود این‌ها منابع تفسیری شیعه نیست اما او با اعلا صورت بیان می‌کند: «هی اهم اشیاء التی یستند الیها الامامیه الاثنا عشریه و هی کلها اوهام و اباطیل لاوثوق لها» اینها جزو کتب شیعه بوده است. الآن در دسترس نیست و در فهرست کتب شیعه آمده است. آیا این دلیل می‌شود که منابع تفسیری شیعی است؟ ثانیاً در کتب تفسیری شیعه در رشته‌های تخصصی کدام یک از این‌ها تدریس می‌شود؟ علاوه بر این منابع تفسیر شیعه قرآن، سنت و عقل است، ثالثاً از کجا همه اینها اباطیل است؟ ادعا راحت است اما اثباتش سخت و مشکل، اگر کسی ثابت کند مصحف فاطمه ـ س ـ وجود داشته است چه جوابی هست؟
    ذهبی در جلد اول صفحه 95 کتاب می‌گوید: رد سخنان صحابه و تابعین جایز نیست و مفسر به هیچ وجه حق رد سخنان صحابه را ندارد. مگر امیرالمؤمنین ـ ع ـ از صحابه نیست؟ مگر حضرت زهرا ـ س ـ از صحابه نیست؟ به نظر می‌رسد ذهبی با یک معیار مساوی برخورد نکرده که می‌گوید کتاب‌های شیعه که از صحابه نقل شده اوهام و اباطیل است. آقای ذهبی در صفحه 273 جلد 1، منابع تفسیر را از نظر خوش بیان می‌کند. 1. قرآن، 2. سنت پیامبر ـ ص ـ، 3. لغت، 4. تفسیر به مقتضای کلام، 5. روایات صحابه. جالب اینکه ایشان برای اثبات اینکه روایات صحابه جزء منابع تفسیر باشد دلیلی نمی‌آورد الا اینکه می‌گوید اینها اعلم به کتاب الله‌اند و اسرار را می‌دانند و می‌گوید اگر صحابه مطلبی را مثل شأن نزول بیان کرد حق‌اش را نداریم و در این مورد به شدت مقاومت می‌کند در حالی که دلیلی از کتاب، سنت پیامبر ـ ص ـ، عقل و نه اجماعی از علما ارائه نمی‌کند. اگر ما قول پیامبر ـ ص ـ را حجت می‌دانیم به دلیل آیه 44 سوره نحل «لتبین للناس» است و اگر قول معصومین ـ ع ـ را حجت می‌دانیم به دلیل حدیث ثقلین است اما در مورد صحابه هیچ دلیلی نداریم الا یک سری مرجحات که اعلم به کتاب الله و‌ ... اما بسیاری از صحابه را نمی‌توان گفت نسبت به کتاب اعلم بودند و اسرار را می‌دانستند، عده‌ای هم که از منافقین بودند و در قرآن ‌اشاره شده است.
    دکتر مؤدب: ذهبی در موارد زیادی یک نگاه غیر منطقی و غیر مستدل به روایات شیعه دارد و در خیلی از مباحث، استدلالی بر رد روایات نمی‌‌کند. واقعاً نمی‌شود ایشان را در این زمینه محقق دانست. یک محقق ساده هم این طور اظهار نظر نمی‌کند. در جلد 2 ص 41 می‌گوید: «اگر انسانی اصول کافی را مطالعه کند و کتاب وافی را و کتاب‌هایی که آنها را معتبر می‌دانند می‌یابد که بیشتر آنها اخبار موضوعه است و بیشتر اینها از هوای نفس صادر شده است که می‌خواسته ائمه خودش را ثابت کند.» در حالی که اگر بحث علمی شود و ملاک صحت یک روایت ملاحظه شود که ملاک صحیح از نظر متقدمین و متأخرین چیست؟ واقعاً آیا می‌توان این چنین اظهار نظر کرد که معظم کتاب کافی و وافی موضوعه هستند. خیلی از این روایات در صحیحین هم آمده است پس لازمه‌اش این است آنها هم موضوعه باشند. در مورد تفسیر مجمع‌البیان که از تفاسیر بسیار گرانقدر است و بین اهل سنت هم بسیار مورد احترام است این کتاب در مصر چاپ و منتشر شده و مورد توجه محققین اهل سنت است. نظر ذهبی درباره این تفسیر این است که طبرسی مثل بقیه مفسران شیعه، راه غلو نرفته اما وقتی وارد تفسیر می‌شود، اظهار نظر ایشان همراه دلیل نیست. در جایی می‌گوید مرحوم طبرسی در توصیف کتابش که برای اهل حدیث معتبر دانسته صادق نیست، مثل آیه 7 سوره رعد «انما انت منذر و لکل قوم هاد». روایت از ابن عباس و دیگران می‌آورد که منظور از هاد حضرت علی ـ ع ـ است. مرحوم طبرسی و دیگران این روایت را با سندهای معتبر آورده‌اند.
    استاد بابایی: ذهبی در معرفی تفسیر صافی به عنوان تفسیر به رأی شیعه به این نقطه ضعف اشاره می‌کند که مؤلف قائل است «آل البیت هم تراجمه القرآن» اینها مفسران قرآنند چون آنها جامع علم قرآنند نه غیر ایشان. با مراجعه به تفسیر صافی بخصوص مقدمه دوازدهم که روش خود را بیان می‌کند به خوبی مشهود است که ایشان قائل نیست تنها مفسر قرآن اهل البیت ـ ع ـ هستند. ایشان قائل است دیگران هم می‌توانند به تفسیر آیات بپردازند و نسبت به تفسیر آیات تدبر داشته باشند و خود ایشان هم بر همین اساس تفسیر کرده، ولی می‌فرماید کسانی که به همه علوم قرآن آگاه و مفسر کامل قرآن هستند، ائمه‌اند. نخست آن که به اشتباه تصور کرده که فیض می‌گوید تنها مفسر آنها هستند این عقیده فیض نیست بلکه غیر ائمه ـ ع ـ هم فی الجمله می‌توانند. دوم؛ این نقطه ضعف است یا قوت؟‌می‌گوید مستند این سخن که آنها مفسر قرآنند یک سری روایات بی‌اساس است، ما عرض می‌کنیم یکی از این روایات که مورد استناد است و شیعه و سنی آن را قبول دارند حدیث ثقلین است، کتابی به نام حدیث الثقلین نوشته شده که از 165 کتاب اهل سنت این حدیث را جمع‌آوری کرده است و حدود چهار، پنج طریق دارد و مورد قبول همه فرق اسلامی است. حدیث ثقلین جمله‌ای دارد: «انهما لن یفترقا» یعنی قرآن و عترت از همدیگر جدا نمی‌شوند معنایش این نیست، قرآن با این جلد و خط در جیب اهل بیت ـ ع ـ است! یعنی هر جا ائمه ـ ع ـ باشند قرآن هم هست و هر جا قرآن باشد ائمه ـ ع ـ هم هستند. ائمه به همه علوم قرآن آگاهند تمام معارف که در قرآن است به آنها آگاهی دارند و در مرتبه دوم ائمه، عامل به قرآن هستند. نکته‌ای از قرآن نیست که آنها عمل نکنند. حدیث ثقلین دلالت قطعی دارد بر این که ائمه معصومین ـ ع ـ آگاه به تمام علوم قرآن‌اند و مفسرند و این نقطه قوت است که مستندش تنها روایات شیعه نیست. وقتی بیشتر با کتاب ذهبی برخورد می‌کنیم می‌بینیم نکته‌هایی آمده است که با تحقیق سازگاری ندارد.
    دکتر رضایی: ای کاش ذهبی در جلسه بود و به ما پاسخ می‌داد شاید بعضی از اشکالات را ایشان جواب می‌داد. در برخی از مطالب تحقیقات خوبی داشته حالا ممکن است لغزش‌هایی هم داشته باشد و پیشرفت و تکامل علم به همین گفت‌وگو و نقل و نقد و اصلاح گذشتگان است.
    یکی از لغزش‌های ذهبی آن است که در موارد متعددی، تفاسیر شیعه را متأثر از معتزله می‌داند مثلاً در مورد کتاب «درر‌الفوائد» که نوشته سید مرتضی است می‌گوید این معتزلی است و در ج 1 ص 403 دلایلش را این گونه بیان می‌کند: الف) رؤیت خدا را قبول ندارد در آیاتی مثل «الی ربها ناظره» و چون معتزله هم قبول ندارد پس این معتزلی است. ب) آزادی در اعمال را قبول دارد. جاهای دیگر هم این تهمت را به مفسران شیعه می‌زند. در حالی که چند تفاوت اساسی بین شیعه و معتزلی هست که از زبان خود ذهبی در کتابش بیان می‌کنیم: ج 1 ص 362 «اصول المعتزله و هی خمسه التوحید و العدل و الوعد و الوعید و المنزله بین المنزلتین و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر»، تفاوت‌های شیعه و معتزله از همین جا به دست می‌آید منزله بین المنزلتین از اختصاصات معتزله است و مسئله امامت که در شیعه وارد شده اما آنها اعتقاد ندارند. در مسئله شفاعت خود ایشان در ج 2 ص 135 گفته مرحوم طبرسی شفاعت را قبول کرده می‌گوید این جزء چیزهایی است که معتزله قبول ندارند. در ج 2 ص 136 در مورد حقیقت ایمان نیز می‌گوید: اینجا نظر شیعه با معتزله فرق می‌کند، معلوم می‌شود در جاهایی آرای شیعه و معتزله متفاوت است. خود ایشان در ج 1 ص 267 پایه‌گذار معتزله را معرفی می‌کند که واصل بن عطاء متولد 80 هجری است. در حالی که اصول مذهب شیعه از امیرالمؤمنین ـ ع ـ است که قبل از تولد واصل، شهید شده. بنابراین واصل بن عطاء که 80 سال بعد به وجود آمده نمی‌تواند فکر شیعی را که قبل از او شکل گرفته پایه‌گذاری کند. از این موارد باز هم داریم مثلاً در جلد 1 ص 21 کتاب عبدالله بن سبا را آورده و گفته شیعه متأثر از اوست. علامه عسکری کتابی در مورد عبدالله بن سبا نوشت و طوری اثر کرد که در مصر محمود ابوریه در کتابش اضواء علی سنه المحمدیه بخش مربوط به عبدالله بن سبا را حذف کرد و گفت من در این زمینه از اساس اشتباه کردم؛ این عبدالله بن سبا ساختگی است. ولی ذهبی قصه عبدالله بن سبا را نقل می‌کند. نکته جالب‌تر این که سحر النبی را همه رد می‌کنند و از اشکالات مهم وارد بر صحیح بخاری است. زیرا نبوت را زیر سؤال می‌برد. ذهبی به مرحوم طبرسی اشکال می‌کند که چرا شما گفتید سحر النبی اشکال دارد و اشتباه است. پس منکر سحر النبی هستی؟! به جای اینکه به بخاری ایراد بگیرد که چرا سحر النبی را پذیرفته‌ای به طبرسی حمله می‌کند که چرا نپذیرفته‌ای!؟ نکته بعدی این که همه محققین و مورخین شیعه و اهل سنت معمولاً به کعب الأحبار که می‌رسند می‌گویند از شخصیت‌های مهم نقل کننده اسرائیلیات است. اما ذهبی در مورد کعب الأحبار می‌گوید: «و اما ثقته و عدالته فهذا امر نقول به» ج 1 ص 188 حتی نظر ابن تیمیه را رد می‌کند و در ج 2 ص 194 می‌گوید دلیل من این است که معاویه از ایشان تعریف می‌کند. چگونه کسی که معاویه از او تجلیل کرده می‌تواند دروغ‌گو باشد. در حالی که کعب الأحبار کسی است که عمر او را ممنوع الحدیث کرد تا اینکه برای قصه‌پردازی به شام رفت و معاویه از او حمایت کرد و او هم جایگاه معاویه را تثبیت کرد. معمولاً محققین ایشان را از اولین اقطاب اسرائیلیات می‌دانند چون خودش یهودی بوده، بعد مسلمان می‌شود و احادیث زیادی از پیامبر ـ ص ـ نقل می‌کند. برخی اسلام او را در زمان ابابکر و دیگران در زمان عثمان. روایات کعب را محققین قبول ندارند، ولی ذهبی می‌گوید عادل و ثقه هست؛ این نکات خیلی جالب است. یا در مورد مسئله تحریف قرآن می‌گوید اجماع فرق شیعه است ج 2 ص 10 و 11 کتاب صیانه القرآن من التحریف استاد آیت الله معرفت و کتاب سلامه القرآن جناب دکتر نجارزادگان پاسخ او را داده‌اند که شیعه قرآن را تحریف شده نمی‌داند و برخی روایات اهل سنت و شیعه در این مورد هست که علما آنها را رد می‌کنند. در مورد آیات ولایت نیز ایشان مطالب عجیبی دارد در جلد 2 ص 110 آیه تطهیر را مطرح می‌کند که طبرسی در مجمع‌البیان از لغت، شأن نزول، احادیث و ... شاهد می‌آورد که دلالت بر عصمت می‌کند، اما او استدلال‌های طبرسی را جواب نمی‌دهد و تنها می‌گوید «و هی عقیده فاسده». به نظر من ذهبی در آیات ولایت از بحث فرار کرده است و یک جاهایی هم که واکنش نشان داده، جواب کافی نداده است.


        نظرات دیگران ( )

  • اندیشه‌ قرآنی پژوهشگران در تعامل با یکدیگر ارزشمند‌تر است
    نویسنده: سید رضا مؤدب دوشنبه 86/3/21 ساعت 8:19 صبح

    انجمن قرآن‌پژوهی حوزه علمیه قم بر آن است تا بر اساس آئین‌نامه مصوب هیأت مؤسس و هیأت مدیره انجمن، از افکار، آرا، اندیشه‌ها و تحقیقات قرآنی تمامی قرآن‌پژوهان حوزه و دانشگاه بهره‌مند شود چرا که اندیشه‌های قرآنی در تعامل با یکدیگر ارزشمند‌ترند.

    حجت الاسلام دکتر سید رضا مؤدب استاد دانشگاه، پژوهشگر علوم قرآنی و عضو هیأت‌مؤسس انجمن قرآن‌پژوهی حوزه علمیه قم در گفت‌و‌گو با خبرگزاری قرآنی ایران با بیان مطلب فوق گفت: این انجمن گرچه از طرف حوزه علمیه قم و با حمایت معنوی معاونت پژوهشی این حوزه تشکیل شده، اما آماده است تا با همه قرآن‌پژوهان تعامل مفید و مؤثر داشته باشد.

    وی تأکید کرد: این انجمن سعی دارد استقلال خود را از حوزه حفظ کند و به طور مستقل به انجام مطالعات قرآنی اقدام کند.

    دکتر سید رضا مؤدب درباره اهداف تشکیل این انجمن گفت: گرد هم آوردن پژوهشگران حوزه قرآن و علوم قرآنی، برای ایجاد تعامل، هم‌اندیشی و هم‌یاری آنها در حوزه مطالعات علوم قرآنی از جمله اهداف این انجمن است.

    این پژوهشگر و محقق علوم قرآنی تأکید کرد: در دهه اخیر هم در حوزه و هم در دانشگاه، پژوهش‌های قرآنی رو به رشد بود و بر این اساس فعالیت‌های انجمن شکل گرفت.

    مؤدب توضیح داد: فعالیت‌های این انجمن در سه بخش آموزش، پژوهش و اداری و مالی انجام می‌شود که در بخش آموزش با برنامه‌‌های کوتاه مدت و بلند مدت در شاخه‌های تخصصی و عمومی به ارائه آموزش‌های قرآنی می‌پردازد.

    وی ادامه داد: بخش پژوهش نیز بر‌ آن است تا با انتشار یک نشریه قرآن‌پژوهی در سطح حوزه و دانشگاه و نشر آثار قرآنی، تصحیح برخی آثار قدیمی قرآنی، تألیف آثار جمعی در موضوعات نوین، ارائه مشاوره درباره رساله‌های قرآنی دانشجویان و راه‌اندازی بانک اطلاعات قرآنی، جدید‌ترین تحقیقات قرآنی را به علاقه‌مندان ارائه کند.

    دکتر مؤدب پرداختن به موضوعات جدید قرآنی و نیز گرایش به مطالعات جمعی به جای مطالعات فردی را از راهکارهای پرهیز از موازی‌کاری در عرصه پژوهش و تحقیق در کشور دانست.

    خبرگزاری قرآنی ایران


        نظرات دیگران ( )

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سردبیر فصل نامه علمی پژوهشی شیعه شناسی
    پیشتازی شیعه در مباحث علوم قرآنی
    تاریخ حدیث
    ترجمه قرآن، حلقه ‌واسطه‌ میان متن و مخاطب است
    کلینی
    کتاب «فرقان الحق» منزلت و ثبات قرآن را به چالش می‌کشد
    نقد اندیشه های ذهبی
    اندیشه‌ قرآنی پژوهشگران در تعامل با یکدیگر ارزشمند‌تر است
    [عناوین آرشیوشده]