سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوهای والا را به دست آورید که خداوندـ عزّوجلّ ـ آنها را دوست دارد، و از کارهای نکوهیده بپرهیزید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ آنها را دشمن می دارد . [امام صادق علیه السلام]
کل بازدیدها:----42706---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----0-----
جستجو:
نقد اندیشه های ذهبی - ثقلین
 
 
  • درباره من
    نقد اندیشه های ذهبی - ثقلین
    سید رضا مؤدب
    از سال 1354 به شهر مقدس قم براى تحصیل به حوزه علمیه مسافرت نمودم و تا دوسال در مدرسه علمیه حضرت آیت الله گلپایگانى به مقدمات پرداختم در سال 1356 به مدرسه رسالت تحصیل منتقل شدم و دروس سطح یک و دو حوزه را در آنجا سپرى نمودم و از سال 1360 تا 1370 در حوزه علمیه به ادامه تحصیل پرداختم درس مکاسب و کفایه را از محضر استادان گرانقدر حضرت آیه الله علوى گرگانى و حضرت آیات وجدانى فخر، پایانى، ستوده استفاده کردم ودر درس خارج حضرات آیات فاضل لنکرانى، مکارم شیرازى، علوى گرگانى شرکت نمودم و یکدوره فقه و اصول را سپرى کردم. از سال در69به مرکز تربیت مدرس قم مشغول به تحصیل شدم و همزمان در دانشگاه تهران تدریس دروس معارف را آغاز نمودم که تا سال 1378 در دانشکده هاى فنى و مهندسى، علوم، ادبیات، حقوق و ... ادامه داشته است و همزمان در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از سال 1372 در مقطع دکترى ادامه تحصیل داده در سال 1376 فارغ التحصیل در گرایش علوم قرآن و حدیث شدم و از 1376 عضو هیئت علمى دانشگاه قم در آمدم و تا کنون عضو هیئت علمى رسمى دانشگاه هستم. در دانشگاه اصفهان تدریس معارف و در دانشکده علوم قرآنى و حدیث و دانشکده شهید محلاتى سپاه تدریس داشته ام. در دانشگاه قم در موضوعات علوم قرآن و حدیث چندین جزوه علمى تهیه نموده ام. در دانشگاه و دیگر محافل علمى چندین کنفرانس علمى در موضوعات قرآنى ارائه کرده ام در مرکز تفسیر براى طلاب حوزه و در مرکز جهانى علوم اسلامى براى طلاب خارجى تدریس داشته و دارم پایان نامه هاى متعددى در دانشگاه قم و مؤسسه امام خمینى سرپرستى نموده ام چندین کتاب و اثر پژوهشى فراهم آورده ام که در آثار پژوهشى آمده و اکنون نیر در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، عضو حلقه کارشناسى مقاله هاى آن مرکز هستم در رادیو معارف و ... مباحثى علمى در موضوعات قرآنى داشته ام. کتب: ‏ 1. نزول قرآن و رؤیاى هفت حرف/ 1378 / دفتر تبلیغات اسلامى قم 2. علم الحدیث / 1378 / احسن الحدیث 3. مفردات قرآن/ 1378 / احسن الحدیث 4. اعجاز قرآن/ 1379 / احسن الحدیث 5. روشهاى تفسیر قران/چاپ اول 1380 /چاپ دوم با ویرایش جدید ۱۳۸۵ / دانشگاه قم 6. علم الدرایه تطبیقى/ 1382 / مرکز جهانى علوم اسلامى 7. درسنامه درایه الحدیث / 1383 / مرکز جهانى علوم اسلامى 8. کتاب تاریخ حدیث/ 138۴ / مرکز جهانى علوم اسلا
  • لوگوی وبلاگ
    نقد اندیشه های ذهبی - ثقلین

  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • نقد اندیشه های ذهبی
    نویسنده: سید رضا مؤدب دوشنبه 86/3/21 ساعت 8:19 صبح

    میزگرد «نقد و بررسی آرای ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون» پنج‌شنبه 23 مهرماه در تالار قدس مدرسه عالی امام خمینی ـ ره ـ مرکز جهانی علوم اسلامی در قم برگزار شد.
    این میزگرد با حضور آیت الله معرفت و حجج اسلام محمدعلی رضایی اصفهانی، رئیس انجمن قرآن‌پژوهان و مدیر گروه علوم قرآن و حدیث ـ علی‌اکبر بابایی ـ، عضو هیئت علمی پژوهشکده حوزه و دانشگاه ـ سید رضا مؤدب ـ عضو هیئت علمی دانشگاه قم تشکیل یافته بود که مشروح آن درپی می‌آید.
    دکتر مؤدب: محمدحسین ذهبی از محققان اهل سنت و از پیشگامانی است که در موضوع روش‌های تفسیری کتاب تألیف کرده است. گرچه پیش از آن کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی گلدزیهر و برخی از آثار دیگر نوشته شده است، اما کتاب ذهبی به جهت دامنه تاریخی بررسی تفاسیر دارای اهمیت است. وی در کتاب خود مباحث تاریخ تفسیر و روش‌ها را به صورت مفصل از عصر پیامبر ـ ص ـ تا عهد صحابه و تابعین پیوسته مطرح و ویژگی‌های تفسیر مأثور را مفصل بحث کرده است. همچنین در تفسیر به رأی، تحلیل ادله طرفین و تقسیم‌بندی روش گروهی از مفسران اهل سنت و معتزله، شیعه اثنا عشریه، اسماعیله، زیدیه، خوارج، صوفیه، تفاسیر فلسفی، اشاری، فقهی و علمی را بحث کرده‌، اثر گرانقدری پدید آورده است. در حد امکان از منابع فراوان استفاده شده و نگارش محققانه کتاب در‌خور دقت و تحقیق است.
    دکتر رضایی اصفهانی: این کتاب منبع درسی برخی از مراکز علمی خارج و داخل کشور است و در موضوع خود ابتکاری و نو به شمار می‌رود. بیشتر شخصیت‌ها و مذاهب اسلامی را مورد انتقاد قرار داده و دو رساله در سطح کارشناسی ارشد در نقد آن نوشته شده است. البته لازم می‌دانم ایرانیان در حوزه و دانشگاه نیز غیر ایرانیان این کتاب را از زاویه‌های مختلف و قسمت به قسمت مطالعه، بررسی و نقد قرار دهند. نثر روان، نقل عین عبارت به صورت گسترده، آدرس‌دهی دقیق، نظم نوشتار، گواهی بر عظمت امام علی ـ ع ـ و اعتراف به این که «اول من اسلم و کان رضی الله عنه بحراً فی العلم» و نیز این که بیشترین روایات تفسیری از ایشان است از نقاط قوت آن به شمار می‌رود. نقاط ضعف این کتاب نیز عبارت است از: بی‌پایه بودن نظرات شخصی ذهبی، ضعف استدلال‌ها، تعصب فوق‌العاده، خودمحوری، دشمنی و ناسازگاری با شیعه و پیروان ائمه ـ ع ـ، عدم اطلاع از تفاسیر شیعه به ویژه تفاسیر معاصر، خلط بین شیعه و معتزله و اشکالات رو‌ش‌‌شناسی.
    استاد بابایی: کتاب از جهت تحلیلی محققانه است ولی قوت علمی لازم را ندارد. موارد متعددی است که ادعاها بدون دلیل مطرح شده، گرچه فضایل مولی امیرالمؤمنین ـ ع ـ آن چنان زیاد است که هیچ کس توان انکار ندارد ولی با این وجود در معرفی مفسران صحابه، امام علی ـ ع ـ‌ را نفر سوم قرار می‌دهد، اول ابن عباس بعد ابن مسعود بعد امام علی ـ ع ـ . حال آنکه اهل اطلاع می‌دانند امام علی ـ ع ـ استاد ابن عباس است، حتی از دید اهل تسنن. از دید شیعه که با سایر صحابه امام علی ـ ع ـ غیر قابل قیاس است، ولی از دید اهل تسنن ابن عباس نوجوانی 13 ـ 14 ساله بوده که پیامبر ـ ص ـ از دنیا رفته و خیلی‌ از محضر پیامبر اکرم ـ ص ـ استفاده نبرده است. از خود ابن عباس نقل شده که «جل ما تعلمت من التفسیر فهو من علی بن ابی طالب» شاگرد علی ابن ابی طالب بوده پس اول باید استاد را معرفی کند، بعد شاگرد را ولی اول ابن عباس را مقدم داشته بعد ابن مسعود بعد علی ـ ع ـ را، این یکی از جفاهایی است که ایشان نسبت به ائمه معصومین ـ ع ـ روا داشته. در مورد معرفی زید بن اسلم روایتی از بخاری نقل می‌کند که افرادی با او مجالست داشتند و از علم او استفاده می‌کردند. از جمله علی بن الحسین امام سجاد ‌ـ ع ـ را از شاگردان زید بن اسلم می‌داند در حالی که از نظر سنی هم روشن است که امام سجاد ـ ع ـ استاد ایشان بوده است. تعبیر او نسبت به شیعه هم این است: «امامیه اثنا عشریه چون قرآن را با عقاید و افکارشان مساعد نیافتند چند کار کردند: 1. گفتند قرآن ظاهر و باطن و باطن‌های فراوان دارد و علم همه قرآن در نزد امامان است لذا عقل‌ را تعطیل و مردم را از سخن گفتن در قرآن بدون شنیدن از امامانشان منع کردند. 2. همه یا بیشتر قرآن در مورد امامان، دوستان و یا دشمنان و مخالفان امامان است، 3. ادعا می‌کنند قرآن از آنچه در زمان پیامبر ـ ص ـ بوده تحریف و تبدیل شده است. این برخود شیعه با قرآن است» و حال آنکه این گفته‌ها همه اتهام محض است؛ اولاً اهل تسنن نیز برای قرآن ظاهر و باطن قائل هستند و این مختص شیعه نیست. روایات ظهر و بطن قرآن، هم بین اهل سنت وارد شده و هم شیعه، هر دو دسته در کتاب‌ها‌یشان با سندهای صحیح آورد‌ه‌اند. ثانیاً اینکه قرآن را فقط امامان معصوم می‌توانند تفسیر کنند، درست نیست. این همه تفسیر اجتهادی شیعه داریم البته در بین شیعه بودند کسانی که می‌گفتند ما با روایات رسیده می‌توانیم از قرآن برداشت داشته باشیم. راغب اصفهانی در مقدمه مطلبی دارد دال بر این مطلب که در بین اهل سنت هم این عقیده وجود دارد ولی اکثریت شیعه این نظر را ندارد، شیعه معتقد است انسان می‌تواند فی الجمله از قرآن مطالبی استفاده کند. ثالثاً این مطلب که بیشتر آیات مربوط به امامان، دوستان و دشمنان است هم در کتاب‌های شیعه و هم اهل سنت آمده؛ کتاب‌های 1. شواهد التنزیل، 2. مناقب امیرالمؤمنین ـ ع ـ ، ابن مغازلی‌، 3. ینابیع الموده، قندوزی سلیمان بن ابراهیم، بر این مطلب تأکید دارند که قرآن تقسیم می‌شود به چهار قسمت: بخش معارف، بخش احکام، بخش فضایل و بخشی مطاعن دشمنان اهل بیت ـ ع ـ . بسیاری آیات مدح و ثنای مؤمنان و متقیان است که اهل بیت ـ ع ـ و دوستانشان در صدر آنهاست، بخش دیگر در مذمت ظالمان و مشرکان است که دشمنان ائمه ـ ع ـ از آن قبیل هستند و این را به عنوان طعن بر شیعه مطرح می‌کند. در مورد مسئله تحریف هم بعضی از اهل تسنن این اتهام را به شیعه وارد کردند و همواره تکرار می‌کنند اما همه اهل تحقیق می‌دانند شیعه قایل به تحریف نیست. بعضی از شیعه ادعا می‌کنند که قرآن موجود همه قرآن نیست. (کم شدنی که مخل به اعجاز قرآن و حجیت قرآن نیست) اما کتاب‌های فراوانی در این زمانه در نقد آن نوشته شده ولی ایشان به صورت جمع گفته‌اند شیعه معتقد به تحریف قرآن است و این جفایی آشکار است.
    دکتر مؤدب: یکی از نقدهایی که بر کتاب ذهبی وارد هست اینکه در جلد 2 صفحه 28 «یقول الامامیه الاثنا عشریه ان القرآن له ظاهر و باطن» سعی می‌کند بگوید امامیه خود را در استفاده از بطن به هیچ حد و مرزی مقید نمی‌دانند، تا آنجا که می‌خواهند امامت و ولایت را از بطن قرآن استفاده کنند. به تعبیر ایشان گویا شیعه در اثبات امامت و ولایت هیچ دلیل و مدرکی ندارد و از آیات بسیار متقن نتوانسته‌اند استفاده کنند، لذا سراغ بطن رفتند و آن را میدان اثبات ولایت و امامت قرار داده‌اند. در کتاب تفسیر الجامع‌الاثری آیت الله معرفت بحث بطن آمده که شیعه چه معیاری برای استفاده دارد، آیا بدون حساب از بطن استفاده می‌کند؟ یا در قالب خاص و شکل صحیح استفاده کرده‌اند؟
    آیت الله معرفت: همان گونه که اشاره شد شافعی که از محققین اهل سنت است در مسئله تفسیر، ظهر و بطن را مطرح می‌کند و این طور نیست که فقط شیعه معتقد باشد. این بطن غیر از بطنی است که فرق باطنی به آن معتقد‌ند، آنها بی‌ضابطه چیزهایی را بر قرآن حمل می‌کنند اما شیعه برای بطن صحیح، ضابطه‌ مند مطرح می‌کند. اگر ضابطه‌ داشت‌، بطنِ صحیح است. قرآن به دلیل آنکه بر حوادث جاری آن وقت نظر دارد بسیاری از آیاتش گزارشی است از وقایع آن زمان. بعضی از کتاب‌ها می‌گوید: قرآن کتاب شریعت نیست، کتاب اساس‌نامه نیست، یک سری سؤال و جواب در آن زمان است. به همین جهت پیامبر اکرم ـ ص ـ اصرار داشت به بطن قرآن و اگر کسی با نگاه سطحی نگاه کند این معنی بر او مخفی می‌ماند، باید تعمق کند تا معنی از پوسته در بیاید. مثلاً آیه شریفه‌ای درباره نبوت که در پاسخ به مشرکین می‌گوید «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً ... فاسئلوا اهل الذکر» مشرکین تشکیک می‌کردند که پیامبر ـ ص ـ باید از جنس ملک باشد، بشر نمی‌تواند باشد چون از جنس مرسل الیهم است.
    ما هرچه پیامبر فرستادیم از بشر بوده از اهل کتاب بپرسید پیامبر شما بشر بودند یا نه؟ برای دفع شبهه آنها را ارجاع به اهل کتاب می‌دهد که از آنها بپرسید پیامبر شما چه کسانی بودند. این گزارشی است از یک حادثه اما این آیه یک پیام کلی دارد. بطن آیات یعنی پیام‌های نهفته در دل آیات که باید استخراج کرد. راه شناخت بطن این است که شما به هدف آیه توجه کنید، خصوصیات را با آن هدف یک به یک مقایسه کنید که کدام دخالت دارند کدام دخالت ندارند آیا مشرکون خصوصیت دارند یا به جهت آن که نمی‌دانند؛ می‌بینیم آنها جاهلند مسئله مراجعه به اهل کتاب بما انه اهل الکتاب یهودیت یا مسیحیت موضوعیت ندارد بما انهم اهل العلم، مسئله نبوت موضوعیت دارد هر مسئله‌ای در اصول و فروع که مورد جهل شما قرار گرفت باید از عالم پرسیده شود. از بطن آیات بدست می‌آورید که یجب علی کل جاهل اذا لایعلم شیئاً ان یرجع الی العالم فی ذلک الشیء، وجوب رجوع جاهل به عالم موضوع اصلی است. به چه دلیل باید عامی از عالم تقلید کند؟ بلافاصله می‌گوید لقوله تعالی: فاسئلوا اهل الذکر با اینکه اهل ذکر یعنی یهود و نصاری. در این آیه اگر واقعاً مقصود همان مشرکان بود تنها یک گزارش بود. البته بدست آوردن بطن شرایطی دارد، مقررات دارد، پیام‌هایی نهفته در قرآن است که سبب جاوید بودن آن شده است. تأویل صحیح یا بطن، پیام‌های نهفته در دل آیات است که باعث جاری بودن قرآن می‌شود.
    دکتر رضایی: آیت الله معرفت در التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب و کتاب التفسیر الجامع الأثری بحث بطن را مطرح کرده‌اند، بنده هم ضابطه را در کتاب روش‌ها و گرایش‌های تفسیری این گونه آورده‌ام که اول توجه به هدف آیه، دوم القای خصوصیت، سوم بدست آوردن قاعده کلی از آیه و در مرحله چهارم آزمایش. این مسئله بسته به این است که‌ آیا قاعده کلی، خود آیه را شامل می‌شود یا نه، مثل رجوع جاهل به عالم خود آیه باید مصداق کامل باشد، یعنی بین برداشت‌های شخصی غیر معتبر که تفسیر به رأی است با بطن صحیح فارقی باشد. اما روش‌شناسی آقای ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون سه اشکال اساسی دارد:
    1. خلط بین روش تفسیر به رأی و روش تفسیر اجتهادی. این را تأکید می‌کنم ستون فقرات سه جلد کتاب ذهبی از صفحه 255 جلد اول تا آخر جلد سوم همین بحث تفسیر به رأی است و مهمترین لغزش این کتاب هم در همین مبحث است. ایشان مراد از تفسیر به رأی را الاجتهاد می‌داند در جلد یک صفحه 254 می‌گوید المراد بالرأی هنا الاجتهاد در حالی که هیچ لغتی ایشان را یاری نمی‌کند. مفردات راغب می‌گوید: رأی یعنی اعتقاد ظنی و دیگران هم گفته‌اند. عجیب است ایشان که هر تفسیری را که موافق عقاید خودش بوده و می‌پسندیده می‌گوید تفسیر به رأی ممدوح است و چون گرایشات اشعری داشته بیشتر تفاسیر اشعری را ممدوح دانسته است. مثلاً تفسیر فخر رازی را ممدوح می‌شمارد و تفاسیری که به آن مکتب علاقه نداشته مثل تفاسیر معتزله را تفسیر به رأی مذموم معرفی کند. دیدگاه وی از لحاظ روش‌شناسی و منطق علم قابل قبول نخواهد بود و این در حقیقت یک نوع تفسیر به رأی است. نکته و اشکال اساسی آن است که ایشان تفسیر به رأی را با تفسیر عقلی و اجتهادی خلط کرده و تفسیر به رأی را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم کرده است. این لغزش از مقدمه تفسیر راغب اصفهانی شروع شده و بعدی‌ها زرقانی و دیگران از راغب تقلید کرده‌اند در حالی که خود راغب در مفردات این کار را نکرده و خلاف آن سخن گفته است.
    2 ـ خلط بین تفسیر علمی و تفسیر عقلی؛ دو عبارت از ایشان در جلد دوم صفحه 418 و 419 است و ابتدا تحت عنوان (الفصل الثالث) تفسیر فلسفی را مفصل بحث کرده سپس تفسیر علمی را در فصل دیگری تعریف کرده است و آرای فلسفی را از نوع تفسیر عقلی دانسته است. اگر با تقسیم‌های کلمه علم آشنایی داشته باشید کاملاً اینجا خلط شده چون تفسیر فلسفی از نوع علوم عقلی و تفسیر علمی از نوع علوم تجربی است، در حالی که ایشان تفسیر علمی را طوری تعبیر کرده که تفسیر فلسفی را شامل می‌شود.
    3 ـ لغزش در روش‌شناسی تفاسیر. وقتی شروع به شمارش تفاسیر معتزله می‌کند تفسیر امالی سید مرتضی را تحت عنوان غررالفرائد از تفاسیر معتزله می‌شمارد ـ جلد 1 ص 403 ـ جالب این است که سید مرتضی از اعلام شیعه است و مباحثی را قبول دارد که اصلاً‌ معتزله قبول ندارد. ایشان تفسیر (امالی) سید مرتضی را جزء تفاسیر معتزله شمرده و به آن حمله کرده است. خودش هم تذکر داده که ایشان شیعی است. البته این تذکر اشکال را از بین نمی‌برد که چون برخی مبانی و عقاید شیعه و معتزله یکسان است (مثل اختیار و عقل که هر دو به آنها اهمیت می‌دهند و سید مرتضی قبول داشته است) می‌شود او را معتزلی نامید! اینجا یک مقدار خلط‌های روشی و کم لطفی مشاهده می‌شود.
    دکتر مؤدب: ذهبی تفسیر به رأی را به ممدوح و مذموم تقسیم می‌کند. تفسیر ممدوح را همان تفاسیر اهل سنت و جماعت و تفسیر به رأی مذموم را گروهی از تفاسیر که از رأی مذموم پیروی می‌کنند می‌داند. گرچه تفاسیر شیعه را در این قسم می‌آورد و تنها شش یا هفت مورد را بررسی می‌کند اما در همین چند مورد را اظهار نظرها بر اساس یک معیار منطقی نیست و با مطالب ایشان در مجموع کتاب سازگاری ندارد. از جمله در تفاسیر صافی ملامحسن فیض کاشانی و مجمع‌البیان مرحوم طبرسی در بحث آیات ولایت به آیات دیگر، روایات و اقوال صحابه استناد می‌شود اما وی تخطئه می‌کند. در مجمع ذیل آیه شریفه 55 مائده «انما ولیکم‌ الله و رسوله و الذین امنوا ... و هم راکعون» که از آیات متقن در اثبات ولایت است، ایشان بعد از اینکه بحث مرحوم طبرسی را گزارش می‌کند طی نقدی می‌گوید: در تفسیر این آیه از روایت «تصدق علیٌ بخاتمه فی الصلاه» استفاده کرده و این روایت موضوعه (جعلی) است! خیلی جای سؤال است که این تلاش طبرسی که از چیزهای زیادی استفاده می‌کند تا اثبات کند آیه در مورد ولایت است و با توجه به شأن نزول مورد توافق خاص و عام است، با این ادعا که روایت موضوعه است رد می‌کند! در حالی که اگر مبنای ایشان تفسیر صحابه باشد این را تأیید می‌کند، اگر معیار ایشان شأن نزول باشد همین طور، دلایل دیگر هم این را می‌رساند اما با این صراحت این آیه محکم را رد می‌کند. در حالی که کتاب‌‌های تفسیری بزرگان اهل سنت که آیت الله مکارم شیرازی در جلد 4 صفحه 242 تفسیر نمونه گزارشی مفصل از آن بیان کرده‌اند معترفند که این حدیث معتبری است.
    استاد بابایی: ذهبی به ملاک تعداد روایات تفسیری، امام علی ـ ع ـ را در رتبه سوم صحابه قرار داده اما آیا این کثرت روایات که درباره ابن عباس مطرح است اعم از واقعی و غیر واقعی است؟ اگر منظور روایاتی است که یقین داریم از ابن عباس صادر شده چنین چیزی ثابت نیست که ابن عباس روایات بیشتری داشته باشد. خود اهل سنت گفته‌اند معلوم نیست اینها از ابن عباس باشد برای نمونه سیوطی از خلیلی نقل می‌کند که این تفسیرهای طولانی که به ابن عباس نسبت می‌دانند پسندیده نیست و مجهول است (الاتقان ج 2 ص 231) باز از شافعی نقل کرده‌ آنچه از ابن عباس در تفسیر وارد شده جز قریب صد حدیث درست نیست. در اتقان نیز این نقل آمده که اگر منظور، روایات واقعی باشد یعنی از ابن عباس صادر شده باشد روایاتش اندک است. اگر اعم از واقعی و غیر واقعی باشد البته در کتاب‌های اهل تسنن از امام علی ـ ع ـ کمتر است و نقل‌های ابن عباس بیشتر است اما اگر بنای ما مطلق روایات باشد، چه وجهی دارد که روایات نقل شده در کتب اهل سنت معیار باشد باید اعم از روایت‌های کتاب‌های شیعه و اهل سنت باشد، در این مقام روایات نقل شده از امام عی ـ ع ـ خیلی بیشتر است و لذا این دلیل ناتمام است. اما در مورد تفسیر صافی ایراداتی به این تفسیر دارد و می‌گوید مؤلف در صدد بوده آیات را با دیدگاه خود تطبیق کند: «المؤلف یری ان تفسیره هو تفسیر المثالی» این یکی از عقاید فیض است که آن را نقطه ضعف می‌داند. همچنین در مورد آیه ولایت فقط کلام فیض را نقل می‌کند (همان روایات اعطاء خاتم به سائل) و هیچ حرفی برای اثبات جعلی بودن ندارد. روایات را مجعول شمرده و بحثی نکرده است که بررسی کنیم. در حالی که ‌در البرهان فی تفسیر القرآن (فقط روایت شیعه) و در غایه المرام سید هاشم بحرانی (روایات شیعه و اهل سنت) درباره این آیه ذکر شده است. نکته این جاست که ذهنیت ایشان نسبت به شیعه این است که کتاب‌های شیعه پر است از روایاتی که اصل و اساس ندارد! به چه دلیل؟ نهایت بگو صدور آن برای من ثابت نیست، حتی دلیل هم برای جعلی بودن نیاورده است. نکته دیگر این که ایشان از 13 تفسیر به عنوان اهم تفاسیر شیعه نام می‌برد و فقط 6 تفسیر را بررسی می‌کند. اولین تفسیر مرآت‌الانوار است با این تعبیر که مرجع مهم تفسیری شیعه است و مؤلف را شخصی به نام عبدالطیف گازرانی معرفی می‌کند و می‌گوید: این تفسیر مملو از روایات بی‌اصل و همه روایات مجعول است و مؤلف این تفسیر اهل تفسیر به رأی و کل این کتاب تفسیر به رأی مذموم است. در پاسخ می‌گوییم:
    مرآت الانوار تفسیری است که همراه تفسیر برهان چاپ شده و به عنوان مقدمه تفسیر برهان مطرح گردیده، البته مقدمه نیست چون کتاب مستقلی است. خود بر‌هان هم کتاب مستقلی است و مقدمه دارد. شاید اولین بار که می‌خواستند چاپ کنند با هم چاپ کردند. صلاحیت مقدمه بودن را هم ندارد چون مرآت ‌الانوار می‌خواهد راجع به روایاتی که آیات را به ائمه ـ ع ـ تأویل کرده‌اند بحث کند زیرا بخش عمده و اساسی باطن قرآن مربوط به امامت است. روایات تأویل زیاد داریم که مفسران به آن کمتر پرداختند و مقدماتی برای کار خودش دارد. اما تفسیر برهان، روایی است و روایات آن اعم از آیات ولایت است. مؤلف مرآت الانوار شخصی است به نام ابوالحسن عامری (م‌. 1138) جد مادری صاحب جواهر که هم آغا بزرگ تهرانی و هم میرزا حسین نوری صاحب مستدرک بیان کرده‌‌اند و این را از سرقت‌های لطیف معرفی کرده است. اولین بار که این کتاب چاپ شده در پشت جلد، ناشر به اشتباه اسم گازرانی را نوشته و ذهبی چاپ‌های دیگر را ندیده است. مرآت الانوار از اهم تفاسیر شیعه است و آنچه چاپ شده مقدماتی برای تفسیر است، می‌خواسته تفسیری بنویسد تأویل آیات را توضیح دهد تا اواسط سوره بقره نوشته اما جلد دوم چاپ نشده است. معلوم نیست تفسیری که شیعیان آنرا چاپ نکرده‌اند چگونه از اهم تفاسیر ایشان است اما تفسیر تبیان این گونه نیست؟ تفسیر المیزان را اصلاً نام نبرده و تبیان را فقط اشاره کرده است. طلاب ما هنوز با این تفسیر آشنا نیستند چطور اهم است؟! دیگر این که عامری روایات را با سند بیان کرده، چه داعی بر مجعول بوده است الا این که گفته شود در کتاب‌های اهل سنت نیست. آیا صرف این که در تفسیر اهل سنت نباشد یا با عقیده شخصی ناسازگار باشد دلیل ضعف می‌شود اگر می‌گفت: صحت این روایات برای من مسلم نیست قابل قبول بود اما برای قضاوت این چنینی باید دلیل اقامه کند دلیل هم ندارد اما در مورد تفسیر به رأی بودن مرآت الانوار، عامری می‌گوید تفسیر من مستند به روایت است و در مواردی که روایت نباشد احتمال می‌دهد، این روش تفسیر به رأی نیست. پس تحقیق ذهبی درباره این تفسیر مخدوش است.
    دکتر رضایی: ذهبی منابع تفسیری شیعی را در جلد دوم ص 16 مطرح کرده و می‌گوید: منابع تفسیری شیعه عبارتند از 1. قرآن علی ـ ع ـ، 2. کتاب علوم قرآن علی ـ ع ـ، 3. کتاب جامعه به خط علی ـ ع ـ و املای رسول خدا ـ ص ـ، 4. کتاب جفر به املای پیامبر ـ ص ـ و نگارش علی ـ ع ـ، 5. مصحف فاطمه ـ س ـ . اگر کسی با الفبای منابع تفسیری آشنا باشد متوجه می‌شود این‌ها منابع تفسیری شیعه نیست اما او با اعلا صورت بیان می‌کند: «هی اهم اشیاء التی یستند الیها الامامیه الاثنا عشریه و هی کلها اوهام و اباطیل لاوثوق لها» اینها جزو کتب شیعه بوده است. الآن در دسترس نیست و در فهرست کتب شیعه آمده است. آیا این دلیل می‌شود که منابع تفسیری شیعی است؟ ثانیاً در کتب تفسیری شیعه در رشته‌های تخصصی کدام یک از این‌ها تدریس می‌شود؟ علاوه بر این منابع تفسیر شیعه قرآن، سنت و عقل است، ثالثاً از کجا همه اینها اباطیل است؟ ادعا راحت است اما اثباتش سخت و مشکل، اگر کسی ثابت کند مصحف فاطمه ـ س ـ وجود داشته است چه جوابی هست؟
    ذهبی در جلد اول صفحه 95 کتاب می‌گوید: رد سخنان صحابه و تابعین جایز نیست و مفسر به هیچ وجه حق رد سخنان صحابه را ندارد. مگر امیرالمؤمنین ـ ع ـ از صحابه نیست؟ مگر حضرت زهرا ـ س ـ از صحابه نیست؟ به نظر می‌رسد ذهبی با یک معیار مساوی برخورد نکرده که می‌گوید کتاب‌های شیعه که از صحابه نقل شده اوهام و اباطیل است. آقای ذهبی در صفحه 273 جلد 1، منابع تفسیر را از نظر خوش بیان می‌کند. 1. قرآن، 2. سنت پیامبر ـ ص ـ، 3. لغت، 4. تفسیر به مقتضای کلام، 5. روایات صحابه. جالب اینکه ایشان برای اثبات اینکه روایات صحابه جزء منابع تفسیر باشد دلیلی نمی‌آورد الا اینکه می‌گوید اینها اعلم به کتاب الله‌اند و اسرار را می‌دانند و می‌گوید اگر صحابه مطلبی را مثل شأن نزول بیان کرد حق‌اش را نداریم و در این مورد به شدت مقاومت می‌کند در حالی که دلیلی از کتاب، سنت پیامبر ـ ص ـ، عقل و نه اجماعی از علما ارائه نمی‌کند. اگر ما قول پیامبر ـ ص ـ را حجت می‌دانیم به دلیل آیه 44 سوره نحل «لتبین للناس» است و اگر قول معصومین ـ ع ـ را حجت می‌دانیم به دلیل حدیث ثقلین است اما در مورد صحابه هیچ دلیلی نداریم الا یک سری مرجحات که اعلم به کتاب الله و‌ ... اما بسیاری از صحابه را نمی‌توان گفت نسبت به کتاب اعلم بودند و اسرار را می‌دانستند، عده‌ای هم که از منافقین بودند و در قرآن ‌اشاره شده است.
    دکتر مؤدب: ذهبی در موارد زیادی یک نگاه غیر منطقی و غیر مستدل به روایات شیعه دارد و در خیلی از مباحث، استدلالی بر رد روایات نمی‌‌کند. واقعاً نمی‌شود ایشان را در این زمینه محقق دانست. یک محقق ساده هم این طور اظهار نظر نمی‌کند. در جلد 2 ص 41 می‌گوید: «اگر انسانی اصول کافی را مطالعه کند و کتاب وافی را و کتاب‌هایی که آنها را معتبر می‌دانند می‌یابد که بیشتر آنها اخبار موضوعه است و بیشتر اینها از هوای نفس صادر شده است که می‌خواسته ائمه خودش را ثابت کند.» در حالی که اگر بحث علمی شود و ملاک صحت یک روایت ملاحظه شود که ملاک صحیح از نظر متقدمین و متأخرین چیست؟ واقعاً آیا می‌توان این چنین اظهار نظر کرد که معظم کتاب کافی و وافی موضوعه هستند. خیلی از این روایات در صحیحین هم آمده است پس لازمه‌اش این است آنها هم موضوعه باشند. در مورد تفسیر مجمع‌البیان که از تفاسیر بسیار گرانقدر است و بین اهل سنت هم بسیار مورد احترام است این کتاب در مصر چاپ و منتشر شده و مورد توجه محققین اهل سنت است. نظر ذهبی درباره این تفسیر این است که طبرسی مثل بقیه مفسران شیعه، راه غلو نرفته اما وقتی وارد تفسیر می‌شود، اظهار نظر ایشان همراه دلیل نیست. در جایی می‌گوید مرحوم طبرسی در توصیف کتابش که برای اهل حدیث معتبر دانسته صادق نیست، مثل آیه 7 سوره رعد «انما انت منذر و لکل قوم هاد». روایت از ابن عباس و دیگران می‌آورد که منظور از هاد حضرت علی ـ ع ـ است. مرحوم طبرسی و دیگران این روایت را با سندهای معتبر آورده‌اند.
    استاد بابایی: ذهبی در معرفی تفسیر صافی به عنوان تفسیر به رأی شیعه به این نقطه ضعف اشاره می‌کند که مؤلف قائل است «آل البیت هم تراجمه القرآن» اینها مفسران قرآنند چون آنها جامع علم قرآنند نه غیر ایشان. با مراجعه به تفسیر صافی بخصوص مقدمه دوازدهم که روش خود را بیان می‌کند به خوبی مشهود است که ایشان قائل نیست تنها مفسر قرآن اهل البیت ـ ع ـ هستند. ایشان قائل است دیگران هم می‌توانند به تفسیر آیات بپردازند و نسبت به تفسیر آیات تدبر داشته باشند و خود ایشان هم بر همین اساس تفسیر کرده، ولی می‌فرماید کسانی که به همه علوم قرآن آگاه و مفسر کامل قرآن هستند، ائمه‌اند. نخست آن که به اشتباه تصور کرده که فیض می‌گوید تنها مفسر آنها هستند این عقیده فیض نیست بلکه غیر ائمه ـ ع ـ هم فی الجمله می‌توانند. دوم؛ این نقطه ضعف است یا قوت؟‌می‌گوید مستند این سخن که آنها مفسر قرآنند یک سری روایات بی‌اساس است، ما عرض می‌کنیم یکی از این روایات که مورد استناد است و شیعه و سنی آن را قبول دارند حدیث ثقلین است، کتابی به نام حدیث الثقلین نوشته شده که از 165 کتاب اهل سنت این حدیث را جمع‌آوری کرده است و حدود چهار، پنج طریق دارد و مورد قبول همه فرق اسلامی است. حدیث ثقلین جمله‌ای دارد: «انهما لن یفترقا» یعنی قرآن و عترت از همدیگر جدا نمی‌شوند معنایش این نیست، قرآن با این جلد و خط در جیب اهل بیت ـ ع ـ است! یعنی هر جا ائمه ـ ع ـ باشند قرآن هم هست و هر جا قرآن باشد ائمه ـ ع ـ هم هستند. ائمه به همه علوم قرآن آگاهند تمام معارف که در قرآن است به آنها آگاهی دارند و در مرتبه دوم ائمه، عامل به قرآن هستند. نکته‌ای از قرآن نیست که آنها عمل نکنند. حدیث ثقلین دلالت قطعی دارد بر این که ائمه معصومین ـ ع ـ آگاه به تمام علوم قرآن‌اند و مفسرند و این نقطه قوت است که مستندش تنها روایات شیعه نیست. وقتی بیشتر با کتاب ذهبی برخورد می‌کنیم می‌بینیم نکته‌هایی آمده است که با تحقیق سازگاری ندارد.
    دکتر رضایی: ای کاش ذهبی در جلسه بود و به ما پاسخ می‌داد شاید بعضی از اشکالات را ایشان جواب می‌داد. در برخی از مطالب تحقیقات خوبی داشته حالا ممکن است لغزش‌هایی هم داشته باشد و پیشرفت و تکامل علم به همین گفت‌وگو و نقل و نقد و اصلاح گذشتگان است.
    یکی از لغزش‌های ذهبی آن است که در موارد متعددی، تفاسیر شیعه را متأثر از معتزله می‌داند مثلاً در مورد کتاب «درر‌الفوائد» که نوشته سید مرتضی است می‌گوید این معتزلی است و در ج 1 ص 403 دلایلش را این گونه بیان می‌کند: الف) رؤیت خدا را قبول ندارد در آیاتی مثل «الی ربها ناظره» و چون معتزله هم قبول ندارد پس این معتزلی است. ب) آزادی در اعمال را قبول دارد. جاهای دیگر هم این تهمت را به مفسران شیعه می‌زند. در حالی که چند تفاوت اساسی بین شیعه و معتزلی هست که از زبان خود ذهبی در کتابش بیان می‌کنیم: ج 1 ص 362 «اصول المعتزله و هی خمسه التوحید و العدل و الوعد و الوعید و المنزله بین المنزلتین و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر»، تفاوت‌های شیعه و معتزله از همین جا به دست می‌آید منزله بین المنزلتین از اختصاصات معتزله است و مسئله امامت که در شیعه وارد شده اما آنها اعتقاد ندارند. در مسئله شفاعت خود ایشان در ج 2 ص 135 گفته مرحوم طبرسی شفاعت را قبول کرده می‌گوید این جزء چیزهایی است که معتزله قبول ندارند. در ج 2 ص 136 در مورد حقیقت ایمان نیز می‌گوید: اینجا نظر شیعه با معتزله فرق می‌کند، معلوم می‌شود در جاهایی آرای شیعه و معتزله متفاوت است. خود ایشان در ج 1 ص 267 پایه‌گذار معتزله را معرفی می‌کند که واصل بن عطاء متولد 80 هجری است. در حالی که اصول مذهب شیعه از امیرالمؤمنین ـ ع ـ است که قبل از تولد واصل، شهید شده. بنابراین واصل بن عطاء که 80 سال بعد به وجود آمده نمی‌تواند فکر شیعی را که قبل از او شکل گرفته پایه‌گذاری کند. از این موارد باز هم داریم مثلاً در جلد 1 ص 21 کتاب عبدالله بن سبا را آورده و گفته شیعه متأثر از اوست. علامه عسکری کتابی در مورد عبدالله بن سبا نوشت و طوری اثر کرد که در مصر محمود ابوریه در کتابش اضواء علی سنه المحمدیه بخش مربوط به عبدالله بن سبا را حذف کرد و گفت من در این زمینه از اساس اشتباه کردم؛ این عبدالله بن سبا ساختگی است. ولی ذهبی قصه عبدالله بن سبا را نقل می‌کند. نکته جالب‌تر این که سحر النبی را همه رد می‌کنند و از اشکالات مهم وارد بر صحیح بخاری است. زیرا نبوت را زیر سؤال می‌برد. ذهبی به مرحوم طبرسی اشکال می‌کند که چرا شما گفتید سحر النبی اشکال دارد و اشتباه است. پس منکر سحر النبی هستی؟! به جای اینکه به بخاری ایراد بگیرد که چرا سحر النبی را پذیرفته‌ای به طبرسی حمله می‌کند که چرا نپذیرفته‌ای!؟ نکته بعدی این که همه محققین و مورخین شیعه و اهل سنت معمولاً به کعب الأحبار که می‌رسند می‌گویند از شخصیت‌های مهم نقل کننده اسرائیلیات است. اما ذهبی در مورد کعب الأحبار می‌گوید: «و اما ثقته و عدالته فهذا امر نقول به» ج 1 ص 188 حتی نظر ابن تیمیه را رد می‌کند و در ج 2 ص 194 می‌گوید دلیل من این است که معاویه از ایشان تعریف می‌کند. چگونه کسی که معاویه از او تجلیل کرده می‌تواند دروغ‌گو باشد. در حالی که کعب الأحبار کسی است که عمر او را ممنوع الحدیث کرد تا اینکه برای قصه‌پردازی به شام رفت و معاویه از او حمایت کرد و او هم جایگاه معاویه را تثبیت کرد. معمولاً محققین ایشان را از اولین اقطاب اسرائیلیات می‌دانند چون خودش یهودی بوده، بعد مسلمان می‌شود و احادیث زیادی از پیامبر ـ ص ـ نقل می‌کند. برخی اسلام او را در زمان ابابکر و دیگران در زمان عثمان. روایات کعب را محققین قبول ندارند، ولی ذهبی می‌گوید عادل و ثقه هست؛ این نکات خیلی جالب است. یا در مورد مسئله تحریف قرآن می‌گوید اجماع فرق شیعه است ج 2 ص 10 و 11 کتاب صیانه القرآن من التحریف استاد آیت الله معرفت و کتاب سلامه القرآن جناب دکتر نجارزادگان پاسخ او را داده‌اند که شیعه قرآن را تحریف شده نمی‌داند و برخی روایات اهل سنت و شیعه در این مورد هست که علما آنها را رد می‌کنند. در مورد آیات ولایت نیز ایشان مطالب عجیبی دارد در جلد 2 ص 110 آیه تطهیر را مطرح می‌کند که طبرسی در مجمع‌البیان از لغت، شأن نزول، احادیث و ... شاهد می‌آورد که دلالت بر عصمت می‌کند، اما او استدلال‌های طبرسی را جواب نمی‌دهد و تنها می‌گوید «و هی عقیده فاسده». به نظر من ذهبی در آیات ولایت از بحث فرار کرده است و یک جاهایی هم که واکنش نشان داده، جواب کافی نداده است.


        نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سردبیر فصل نامه علمی پژوهشی شیعه شناسی
    پیشتازی شیعه در مباحث علوم قرآنی
    تاریخ حدیث
    ترجمه قرآن، حلقه ‌واسطه‌ میان متن و مخاطب است
    کلینی
    کتاب «فرقان الحق» منزلت و ثبات قرآن را به چالش می‌کشد
    نقد اندیشه های ذهبی
    اندیشه‌ قرآنی پژوهشگران در تعامل با یکدیگر ارزشمند‌تر است
    [عناوین آرشیوشده]