سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند با دل و فکرش می نگرد . نادان با چشم و دیده اش می بیند . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----42707---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----0-----
جستجو:
تاریخ حدیث - ثقلین
 
 
  • درباره من
    تاریخ حدیث - ثقلین
    سید رضا مؤدب
    از سال 1354 به شهر مقدس قم براى تحصیل به حوزه علمیه مسافرت نمودم و تا دوسال در مدرسه علمیه حضرت آیت الله گلپایگانى به مقدمات پرداختم در سال 1356 به مدرسه رسالت تحصیل منتقل شدم و دروس سطح یک و دو حوزه را در آنجا سپرى نمودم و از سال 1360 تا 1370 در حوزه علمیه به ادامه تحصیل پرداختم درس مکاسب و کفایه را از محضر استادان گرانقدر حضرت آیه الله علوى گرگانى و حضرت آیات وجدانى فخر، پایانى، ستوده استفاده کردم ودر درس خارج حضرات آیات فاضل لنکرانى، مکارم شیرازى، علوى گرگانى شرکت نمودم و یکدوره فقه و اصول را سپرى کردم. از سال در69به مرکز تربیت مدرس قم مشغول به تحصیل شدم و همزمان در دانشگاه تهران تدریس دروس معارف را آغاز نمودم که تا سال 1378 در دانشکده هاى فنى و مهندسى، علوم، ادبیات، حقوق و ... ادامه داشته است و همزمان در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از سال 1372 در مقطع دکترى ادامه تحصیل داده در سال 1376 فارغ التحصیل در گرایش علوم قرآن و حدیث شدم و از 1376 عضو هیئت علمى دانشگاه قم در آمدم و تا کنون عضو هیئت علمى رسمى دانشگاه هستم. در دانشگاه اصفهان تدریس معارف و در دانشکده علوم قرآنى و حدیث و دانشکده شهید محلاتى سپاه تدریس داشته ام. در دانشگاه قم در موضوعات علوم قرآن و حدیث چندین جزوه علمى تهیه نموده ام. در دانشگاه و دیگر محافل علمى چندین کنفرانس علمى در موضوعات قرآنى ارائه کرده ام در مرکز تفسیر براى طلاب حوزه و در مرکز جهانى علوم اسلامى براى طلاب خارجى تدریس داشته و دارم پایان نامه هاى متعددى در دانشگاه قم و مؤسسه امام خمینى سرپرستى نموده ام چندین کتاب و اثر پژوهشى فراهم آورده ام که در آثار پژوهشى آمده و اکنون نیر در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، عضو حلقه کارشناسى مقاله هاى آن مرکز هستم در رادیو معارف و ... مباحثى علمى در موضوعات قرآنى داشته ام. کتب: ‏ 1. نزول قرآن و رؤیاى هفت حرف/ 1378 / دفتر تبلیغات اسلامى قم 2. علم الحدیث / 1378 / احسن الحدیث 3. مفردات قرآن/ 1378 / احسن الحدیث 4. اعجاز قرآن/ 1379 / احسن الحدیث 5. روشهاى تفسیر قران/چاپ اول 1380 /چاپ دوم با ویرایش جدید ۱۳۸۵ / دانشگاه قم 6. علم الدرایه تطبیقى/ 1382 / مرکز جهانى علوم اسلامى 7. درسنامه درایه الحدیث / 1383 / مرکز جهانى علوم اسلامى 8. کتاب تاریخ حدیث/ 138۴ / مرکز جهانى علوم اسلا
  • لوگوی وبلاگ
    تاریخ حدیث - ثقلین

  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • تاریخ حدیث
    نویسنده: سید رضا مؤدب یکشنبه 87/3/26 ساعت 9:30 صبح

    اشاره: حدیث دومین سند دین است که پس از قرآن کریم، در شناختن و شناساندن اسلام و شکل‌گیری و بالندگی علوم اسلامی، بیشترین سهم را داشته است. حدیث میراث ماندگار معصومان علیهم‌السلام است که به شرح و تفسیر قرآن و تبیین دین می‌پردازد.‌

    پیشوایان معصوم همواره مسلمانان را به فراگیری و فهم حدیث و مذاکره و نشر آن ترغیب کرده‌اند و همین امر، از ابتدا تاکنون، سبب رونق این دانش بوده است. حجت‌الاسلام دکتر سیدرضا مؤدب، استاد دانشگاه قم، یکی از محققان و پژوهشگران عرصه حدیثی هستند که از جمله آثارشان می‌توان به کتابهای <علم‌الحدیث>، <علم الدرایه تطبیقی>، <درسنامه درایه`‌‌الحدیث> و <تاریخ حدیث> اشاره کرد. آنچه در پی می‌آید، گفتگویی است با ایشان پیرامون ماهیت حدیث، جایگاه حدیث، دانشهای حدیث، سیر تدوین حدیث شیعه و اهل سنت، نگاه اخباریان به حدیث، انگیزه‌های جعل حدیث و...

    ***

    اگر موافق باشید، بحث را در مورد ماهیت حدیث آغاز کنیم.‌

    حدیث در لغت یعنی امر جدید؛ ولی در اصطلاح محدثان، مفسران، متکلمان و همه عالمان اسلامی و کسانی که در شاخه‌های مطالعات اسلامی مطالعه دارند، حدیث عبارت است از سخن معصوم که به دست ما رسیده یا قول و فعل و تقریری که از معصوم برای ما گزارش شده است. بنابراین می‌توان گفت هر عبارتی که در کتابهای حدیثی به یک امام معصوم نسبت داده شده که مثلاً معصوم چنین مطلبی را گفت یا چنین کاری را انجام داد یا کسی این کار را انجام داد و معصوم تأیید کرد، همه اینها در دایره حدیث واقع می‌شود. شیخ‌بهایی می‌فرماید: <حدیث هر آن چیزی است که کلام معصوم را برای ما حکایت می‌کند.>

    البته حدیث تقسیمی هم دارد که از نظر برخی از محدثان به قدسی و غیرقدسی تقسیم شده است.‌

    <حدیث قدسی> عبارتی است که پیامبر(ص) از طرف خداوند نقل می‌کند و الفاظ کلمات را به خدا نسبت می‌دهد؛ ولی حدیث غیرقدسی آن است که عبارت و الفاظ از خود پیامبر (ص) است؛ لکن معنا و محتوا از خدای متعال گرفته شده است. بنابر این محتوای آن چیزی که امروزه حدیث غیرقدسی می‌گوییم، آسمانی است؛ چون پیامبر هم یک انسان عادی نیست و مطالبش را از خداوند می‌آموزد؛ لکن الفاظش از خود ایشان است. بدین جهت می‌توان گفت حدیث قدسی به قرآن خیلی شبیه است؛ ولی قرآن معجزه است و حدیث قدسی معجزه نیست. و همچنین قرآن احکام خاص خودش را دارد، مثل اینکه لمسآن، بدون طهارت، جایز نیست؛ ولی لمس حدیث قدسی، بدون طهارت، جایز است، یا مثلاً واسطه نزول در قرآن جبرئیل است؛ ولی در حدیث قدسی ممکن است که جبرئیل نباشد. به همین جهت حدیث قدسی و قرآن هر دو قدسی‌اند، یعنی آسمانی‌اند، لکن تفاوت مرتبه‌ای دارند؛ قرآن مرتبه بالاست و حدیث قدسی مرتبه پایین‌تر. حدیث قدسی اختصاص به پیامبر(ص) دارد؛ ولی حدیث غیرقدسی هم فرمایش پیامبر(ص) را در برمی‌گیرد، هم تمام گفتار امامان معصوم(ع) را.‌

    سنت چیست؟

    سنت، خود فعل و امضای معصوم است و تفاوتش با حدیث این است که حدیث کلامی است که سنت را برای ما گزارش می‌کند؛ مثلاً پیامبر اکرم(ص) چطور نماز خوانده است؛ ولی حدیث چگونگی نماز خواندن پیامبر را برای ما گزارش می‌کند. بنابراین سنت اصل و حدیث فرع است؛ حدیث عبارات، جملات یا کلماتی است که سنت را برای ما نقل می‌کند؛ چون ممکن است پیامبر(ص) مطلبی را گفته باشند؛ ولی تمام عبارات و جزئیات، بدون کمترین تغییری، در اختیار ما نباشد و حدیث آن عبارات و جزئیات را برای ما گزارش می‌کند، گاهی هم نقل به معنا در آن رخ دهد و گاهی هم برخی کلام ها جابجا شود.

    گاهی در فقه، سنت به معنای مستحب و در برابر فریضه به کار می‌رود. می‌گویند این کار فریضه و آن کار سنت است؛ سنت یعنی مستحب و فریضه یعنی واجب، که اگر چنین معنایی را در نظر بگیریم، با آن سنتی که در حدیث است، متفاوت می‌شود و اگر کسی خودش را اهل سنت بداند؛ یعنی معتقد و پایبند به قول و فعل و رفتار پیامبر است. در حقیقت، مسلمان واقعی کسی است که سنت پیامبر(ص) را انجام دهد و بدین جهت شیعیان معتقدند که ما تمام رفتار و اعمال و سخنان پیامبر(ص) را از طریق معصوم دریافت کرده‌ایم و به معنای حقیقی، اهل سنت هستیم.‌

    دلیل حجیت سنت چیست؟

    مهمترین دلیل حجیت سنت، آیات قرآن است که بر صحت سنت دلالت می‌کند؛ مانند آیه شریفه <انزلنا علیک الذکر لتبین للناس ما نزل علیه: ای پیامبر! ما ذکر را بر تو نازل کردیم، وظیفه تو این است که آن را برای مردم تبیین کنی.> بنابراین این آیه به این نکته اشاره دارد که هرچه از طریق پیامبر(ص)، در تبیین ذکر و دین، بیان شده، حجت است و حدیث چیزی جز سخن پیامبر و به تبعش سخن معصومان نیست. یا می‌فرماید: <ما آتیکم الرسول فخدوه و ما نهیکم عنه فانتهوا: آنچه پیامبر برای شما می‌آورد، بگیرید و آنچه شما را از آن باز می‌دارد، رها کنید.> این آیه به ما می‌گوید که پیامبر(ص) سخنش، رفتارش، اعمالش و کلامش ارزشمند و آسمانی است.

    باز در آیه شریفه دیگر داریم: <و ما ینطق عن‌الهوی ان هو الا وحی یوحی: پیامبر هرچه می‌گوید، وحی است و از پیش خودش نیست.> براساس این آیات، سخن خود پیامبر اکرم‌(ص)، یعنی سنت و حدیث او، معتبر می‌شود و همه مسلمانان بدین جهت سنت و کلام پیامبر را معتبر می‌دانند.‌

    البته در اینجا دلیل عقلی هم وجود دارد و آن این است که وقتی قبول کردیم پیامبر از طرف خدا آمده، دروغ نمی‌گوید، صادق است، و خلاف نمی‌گوید، از نظر عقل، تمام سخن و رفتار او، برای ما جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند، البته دلیل عقلی جایگاهش بعد از قرآن است. من با تشبیه ذکر می‌کنم: اگر شما انسانی را کاملاً راستگو و رفتارش را کاملاً عاقلانه بدانید، سخن، کلام و وعده او برای شما یک اعتبار پیدا می‌کند.‌به همین جهت همه‌ مسلمانها سنت پیامبر را معتبر دانسته‌اند و بعد از پیامبر(ص) هم، سنت معصومان یا حدیث آنها را حجت دانسته‌اند؛ چون پیامبر(ص) در روایاتی اشاره کرده‌اند که بعد از من عترت، خاندان و جانشینان من حجت هستند. به همین دلیل، اول قرآن، بعد، سنت پیامبر از طریق قرآن و بعد هم سنت معصومان از طریق خود پیامبر ثابت می‌شود.‌

    در متون حدیثی با واژه <اثر>هم مواجه می‌شویم. لطفا آن را هم برای ما تعریف کنید.

    غالبا اثر به معنای حدیث و مترادف با آن است. غالباً گفته‌اند: <آثار النبی>؛ یعنی آنچه از پیامبر، از سخن و کلام او، به جای مانده است.‌

    علمای شیعه چه جایگاهی برای حدیث قائل هستند؟

    علمای شیعه معتقدند نخست، قرآن منبع دین است؛ یعنی باید در هر مسئله‌ای ابتدا به قرآن مراجعه کرد و اگر در قرآن آیه یا آیاتی درخصوص آن موضوع بود، از آنها کمک گرفت؛ ولی می‌دانیم که بسیاری از مباحث در قرآن به صورت کلی آمده و جزئیات و فروع آن بیان نشده، در اینجاست که باید به منبع دوم، یعنی حدیث، رجوع کرد. هر شخصیتی که بخواهد مسائل دینی را به دست آورد، چاره‌ای ندارد که سراغ روایات امام صادق یا امام باقر یا روایات دیگر ائمه برود و به کمک آنها مباحث دینی، زندگی، اجتماعی، اقتصادی و.... را به دست آورد.‌

    جایگاه حدیث را در میان فرق مختلف مسلمانان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ‌

    حدیث در میان فرق مسلمان، جایگاه یکسانی نداشته است؛ مثلاً برخی فقط قرآن را محور می‌دانستند و برای حدیث جایگاه نازلی قائل بودند و کتاب خدا را کافی می‌دانستند. همچنان که برخی معتقد بودند کتاب خدا خیلی موجز است و بسیاری از مباحث را به اشاره بیان کرده و باید بیشتر مراجعاتمان به حدیث باشد که اینها را <اهل حدیث> یا <اخباری> نامیدند. لکن راه صحیح این است که هم از کتاب خدا استفاده کنیم و هم از حدیث؛ اما مرز استفاده از کتاب خدا تا آنجاست که مطلبی، به طور مستقیم، در آیات قرآن آمده باشد و هر جا به صورت صریح نیامده، خود خداوند تبیین و تفسیر و جزئیات آن را به پیامبر و اهل بیت سپرده، و در این گونه موارد باید به سراغ حدیث برویم؛ یعنی در عمل به حدیث نباید افراط و تفریط باشد، بلکه باید در حد تعادل باشد.

    به همین جهت تفاسیری به نام تفاسیر روایی یا حدیثی داریم؛ یعنی تفاسیری که در تبیین آیات از احادیث کمک گرفته‌اند. در حدود چهار قرن قبل یک حرکت افراطی رخ داد و برخی تمایل فراوانی به حدیث پیدا کردند و حتی معتقد شدند هر مطلبی که در کتابهای حدیثی آمده، حتماً درست است و هیچ حدیث خطا و نادرستی نداریم، در حالی که اهل تحقیق می‌دانند احادیث در سیر تدوین‌شان در مواردی، دچار برخی کاستی‌ها یا آسیبها شده‌اند و بدین جهت به متن حدیثی نمی‌توان اعتماد کرد و لازم است توسط متخصصان و اهل حدیث بررسی و تحلیل شوند.‌بدین جهت علمای شیعه و محدثان ابزارها و دانشهایی را فراهم آوردند تا به کمک آنها، احادیث نادرست را از درست ممتاز کنند، مثل دانش رجال، درایه و فقه الحدیث.

    لطفاً درباره این دانشها هم توضیحی بفرمایید.

    <رجال الحدیث> با هدف بررسی تک تک راویان حدیث به وجود آمده و عالمان بزرگی در این زمینه کتاب نوشته‌اند؛ از جمله آیت‌الله العظمی خوئی که کتاب بسیار گرانقدری به نام <معجم رجال الحدیث> نوشته‌اند. و در این کتاب، هزاران نفر از راویان، شرح حال و زندگی و آثارشان ذکر شده است.دانش رجال کمک می‌کند که دریابیم چه راویانی کاملاً قابل اعتماد هستند و در هر سندی که بیایند، آن سند و به تبع آن، متن، کاملا قابل پذیرش است و چه راویانی هستند که اگر در سندها بیایند، باید آن حدیث بیشتر مورد مطالعه و تحقیق قرار بگیرد. بنابراین در دانش رجال هدف این است که قبل از پیشداوری، تحقیق شود؛ چون با دیدن یک راوی ضعیف در سند حدیث، نمی‌توان پیشداوری کرد که حتماً سندش ضعیف است؛ زیرا ممکن است آدمی که دارای ضعفی بوده، از صد حدیثش، نود تای آن درست باشد، بنابراین راوی ضعیف نشانی است بر اینکه آن حدیث ممکن است ضعیف باشد. ‌

    ‌<فقه‌الحدیث> به ما کمک می‌کند تا متن حدیث را بازشناسی و تحلیل کنیم؛ متونی را که در یک موضوع هستند، در کنار هم قرار دهیم، با هم مقایسه کنیم، بر یکدیگر عرضه کنیم و ببینیم آیا مطالب خلاف قرآن و عقل در آنها هست یا نه؛ چون معتقدیم حدیث واقعی حدیثی است که از معصوم صادر شده و معصوم هم از طرف خدا معصوم شناخته شده و دچار خطا و کاستی نمی‌شود و همچنین او بالاترین و کامل‌ترین انسان عاقل است. پس اگر همه احادیث،‌ کلام معصوم باشند، باید با هم سازگاری داشته و همدیگر را تأیید کنند.

    <درایه`‌الحدیث> دانشی است که نه اختصاصی به سند حدیث دارد و نه اختصاصی به متن حدیث، گرچه برگرفته از هر دو است. در این شاخه از یک رشته اصطلاحاتی سخن به میان می‌آید که ممکن است در مواردی مربوط به سند باشد و در مواردی مربوط به متن، و در واقع ترکیبی از هر دو می‌تواند باشد. این اصطلاحات در نزد محدثان یاد شده است و در دانش درایه تبیین و تحلیل می‌شوند؛ مانند اینکه گفته می‌شود این حدیث <مُسند> است؛ یعنی سند و راویان آن در همه طبقات ذکر شده و متصل می‌باشند. حدیث <مُدرج> حدیثی است که بخشهایی از متن آن با متن حدیث دیگر افزوده شده، و یا حدیث <معنعن> یعنی راویان هر یک با حرف خاصی از یکدیگر نقل می‌کنند.‌

    عموم مردم در برخورد با حدیث، چگونه می‌توانند حدیث صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهند؟

    دانش حدیث دانشی است که به عموم کمک می‌کند تا حدیث صحیح را از غیرصحیح بشناسند و معنای چنین کاری این است که تشخیص هر حدیثی برای عموم مقدور نیست،عموم مردم به خوبی نمی‌توانند حدیث صحیح را از غیرصحیح و معتبر را از غیرمعتبر شناسایی کنند و باید به متخصص و کسی که در علوم حدیثی تخصصی دارد،‌ مراجعه کنند؛ زیرا حدیت کلامی است که از معصوم به ما رسیده؛ اما فاصله تاریخی زیادی بر آن گذشته و شناخت معنا و مفهوم آن مانند شناخت قرآن نیاز به ابزار، علوم و شروطی دارد که اگر کسی آنها را نداشته باشد،‌ دچار مشکل می‌شود؛ ولی فکر می‌کنم یک راهکار برای عموم مردم وجود دارد و می‌تواند برای آنها مفید باشدو آن این است که برای به دست آوردن اعتبار و ارزش هر حدیث،‌ به منبع و کتابی که آن را نقل کرده، مراجعه کنند و از طریق شناخت صاحب کتاب می‌توانند به حدیث اعتماد کنند؛ مثلاً اگر حدیث را از کسی شنیدند که شناختی نسبت به مؤلف و ناقل آن ندارند، باید در موردش تأمل کنند. به همین جهت حضرت امام خمینی(ره) راجع به کسی مثل مرحوم مطهری فرمودند کتابهایش بدون استثنا خوب است.

    اکنون جا دارد که مختصری هم درباره سیر تدوین حدیث شیعه صحبت کنیم.

    حدیثی که امروزه به دست ما رسیده و کتابهای حدیثی که امروزه در اختیار ما هست، حاصل تلاشها و زحمتها وفعالیتهای علما و محدثان بزرگ است. حدیث شیعه از نظر سیر تاریخی در سه مرحله قابل تقسیم است:

    الف) مرحله اول دوران خود معصومان(ع) تا امام حسن عسکری(ع) است که حدود سه قرن یا سه قرن و اندی به طول انجامید. در این دوران خود معصومان بسیار تلاش کردند تا حدیث پیامبر(ص) از طریق آنها منتقل شود و نیز سخن و رفتار آنها حدیث بود و منتقل شد. یاران ائمه(ع) سعی کردند مجموعه‌هایی را بنویسند که اینها نخستین کتابهای حدیثی شیعه بودند که در برخی از کتابها، از آنها با عنوان <اربعمائه>، یاد شده است،‌ یعنی اصول چهارصدگانه. مقصود از اصل در اینجا یعنی کتابهای حدیثی که نخستین بودند؛ یعنی مجموعه‌هایی که از زبان معصوم گرفته شده و از کتب دیگر جمع‌آوری نشده بودند. اینها تا حدود قرن 4 و 5 در دسترس مسلمانان و به‌ویژه عالمان، فقها و اهل حدیث بودند.

    ب) بعد از این، دوران غیبت امام زمان(عج) شروع شد که این عصر را عصر متقدمان یا عالمان پیشین در حدیث می‌دانند. در این دوران نخستین جوامع حدیثی نوشته شد که چهار کتاب شهرت بسیار زیادی پیدا کرد و به کتب اربعه معروف شدند که عبارتند از: <الکافی فی الاصول و الفروع و الروضه> از مرحوم کلینی که شامل مباحث اعتقادی، فقهی، تفسیری و اخلاقی است. کتاب دوم از مرحوم صدوق است به نام <کتاب من لا یحضره الفقیه>؛ یعنی کتاب برای کسی که در محضر فقیه نیست، با فقیه ارتباط ندارد. سومین و چهارمین کتاب را شیخ طوسی نوشت به نام <تهذیب الاحکام> و <الاستبصار> که دو مجموعه حدیثی بزرگ و ماندگارند. این چهار کتاب که در قرن چهار و پنج نوشته شدند، از مهمترین کتابهای حدیثی این دوران هستند و نیز غالب محدثان بسیار ارزشمند و معتبرند؛ لکن در کنار اینها، شخصیتهای دیگر و یا صاحبان همین کتابهای اربعه، کتب دیگری هم نوشتند؛ اما خیلی معروف نشدند.

    ج) بعد از این، به دوره متأخران می‌رسیم که تقریباً از قرن نهم شروع و تا قرن یازدهم ادامه یافت. در این دوره، حدیث رشد ویژه‌ای پیدا می‌کند و دومین مجموعه کتابهای حدیثی به نام <جوامع حدیثی ثانویه> نوشته می‌شود که شامل <الوافی> مرحوم فیض کاشانی، <وسایل الشیعه> حرعاملی و <بحارالانوار> از علامه مجلسی. بنابراین سیر تدوین حدیث شیعه از دوران ائمه شروع می‌شود که نخستین اصول نوشته شدند، بعد در قرن 4 و 5 بزرگترین عالمان شیعی نخستین جوامع حدیثی و بعد در قرن نهم تا یازدهم جوامع ثانویه حدیثی و در دوران معاصر، تحقیقات و مطالعات جدیدی صورت گرفته است. بین این دوران، دورانهایی است که کار حدیثی جدی صورت نگرفته؛ یعنی از قرن ششم تا نهم که دوران رکود است، البته برای همه دانشهای اسلامی، تا حدودی،‌ دوران رکود است؛ چون حمله مغولها و مسائل دیگری پیش آمده است.

    سیر تدوین حدیث در میان اهل سنت چگونه بود؟

    در نزد اهل سنت عمدتاً در قرن دوم و حدود قرن سوم کتابهای حدیثی نوشته شد که اینها بعدها به نام <صحاح سته> نامگذاری شدند که مجموعه‌های حدیثی مهمی در نزد اهل سنت هستند و جایگاه والایی در نزدشان دارند.‌

    اعتبارو جایگاه اینها بدین جهت است که چون اهل سنت از معصومان استفاده نمی‌کردند، سعی کردند از صحابه کمک بگیرند و اولین مجموعه‌های حدیثی خودشان را به شکلی تدوین کنند و نخستین اینها، کتاب <صحیح بخاری> است که شامل تعداد احادیثی است که از نظر بخاری احادیث کامل‌تر و بهتری هستند. و بعد از بخاری کتاب <صحیح مسلم> است که نوشته مسلم نیشابوری است و اگرچه خود بخاری و مسلم نام کتابشان را صحیح گذاشتند؛ لکن از نظر نویسندگان و محدثان بعدی، برخی از احادیثشان صحیح نیست و باید بگوییم کتاب حدیثی و مجموعه‌های حدیثی هستند.

    بعد از این دو کتاب، کتابهای حدیثی دیگری نوشته شده مثل <سنن تِرمذی>، <سنن نسایی>، <سنن ابن ماجه> و <سنن ابی داود>. گرچه کلمه <صحاح سته> به اینها گفته می‌شود، اما از نظر خود اصل سنت، دو مورد اول یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم، صحیح هستند و بقیه اصطلاح سنن برایشان به کار رفته و تعبیر صحاح سته یک تعبیر عالمانه نیست و ما باید بگوییم <صحیحین> و <سنن> که اینها مجموعاً شش تا می‌شوند و اولین مجموعه‌های حدیثی اهل سنت هستند که در قرن سوم تدوین شدند. تا قبل از قرن سوم برخی از کتابهای حدیثی دیگری نزد اهل سنت نوشته شده، مثل <موطأ> مالک؛ لکن این کتاب اعتبار زیادی نزد اصل سنت پیدا نکرده؛ زیرا معتقدند حدود یک‌صد سال دوران ممانعت از تدوین حدیث بوده و احادیث، بیشتر شفاهی نقل می‌شد و در حافظه‌ها بود. تدوین حدیث از قرن دوم شروع شده و عملاً از قرن سوم است که کتابها شکل گرفته؛ یعنی کتاب صحیح بخاری و مسلم اولین کتابها و مجموعه‌های حدیثی اهل سنت هستند.

    در دوره‌های بعد، اهل سنت خودشان را پایبند به همان کتابهای صحاح یا کتابهای حدیثی اولیه می‌دانستند و سعی می‌کردند بر آنها تکمیل و شرح و تعلیق بنویسند. در دوره معاصر هم می‌کوشند با نوشتن برخی مسندنویسی‌ها و شرح‌نویسی‌ها عملاً همان کتابها را جایگاه دهند.

    کتب حدیثی اهل سنت از جهت اعتبار و ارزش چگونه سنجیده می‌شوند؟‌

    در مورد کتب اهل سنت، طبیعی است که قضاوت را باید به خود برادران سپرد و چنانچه برخی از عالمان اهل سنت قضاوت کرده‌اند، کتاب صحیح مسلم و بعد صحیح بخاری از اعتبار بهتر یا نظم بهتری نسبت به بقیه مجموعه‌های حدیثی برخوردارند؛ ولی از نظر محققان، همین دو کتاب هم به کلی از کاستی یا آسیبها مصون نیست.

    یک پرسش که از طرف ما وجود دارد، این است که چرا در این دو کتاب درباره اهل بیت پیامبر(ص) احادیث خیلی کمی نقل شده، با اینکه اهل بیت مثل امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هرچند از نظر برادران اهل سنت امام (به تعبیر ما شیعیان) محسوب نمی‌شوند؛ اما راویان و عالمان بزرگی که بودند و از جدشان پیامبر خدا(ص) حدیث نقل کرده‌اند. یا اینکه برخی احادیث وجود دارد که مطالبش با هم سازگار به نظر نمی‌رسد و به همین جهت آقای <نجمی>، از عالمان بزرگ شیعه، کتابی به نام <سیری در صحیحین> نوشته و در آن روایات حدیثی این برادران را بررسی و تحلیل کرده است.

    اعتبار و جایگاه کتابهای حدیثی شیعه، به ویژه کتب اربعه و جوامع اولیه و ثانویه چقدر است؟

    در مورد جوامع اولیه، مثل کتاب کافی و استبصار و تهذیب و من لایحضره الفقیه، باید بگوئیم که اینها از بهترین و معتبرترین کتابهای حدیثی هستند. معنای جمله این است که در اینها احادیث خوب، بسیار زیاد است و شاید مجموعه غالب آنها حدیث خوب باشد و از معتبرترین‌اند. لکن مؤلفان این کتب ممکن است در نوشتن یک حدیث دچار خطا شده و حدیث ضعیفی را ثبت کرده باشند یا حدیثی به نظرشان صحیح آمده؛ ولی فی‌الواقع اشکال و ضعفی داشته و آنها ثبت کرده باشند. بدین جهت امروزه اهل تحقیق برخود لازم می‌دانند که احادیث کلینی و شیخ صدوق و طوسی‌را از نظر سندی و متنی بررسی و تحلیل کنند و سپس از آن استفاده نمایند و اگر خودمان اهل تحقیق نیستیم، می‌توانیم به اهل تحقیق مراجعه کنیم؛ چون حدیث به معصوم مربوط می‌شود و تا دلیلی بر ضعف آن نداشته باشیم، نمی‌توانیم بی‌خود و بی جهت و بدون دلیل، ان را مردود بدانیم، مگر اینکه دلایل مستندی داشته باشیم.‌

    در مورد جوامع ثانویه، شرایط کمی متفاوت است. در اینجا دو نگاه است: عده‌ای معتقدند که اینها مجموعه‌هایی هستند که شخصیت‌های بزرگی تدوین کرده‌اند، بنابراین همه احادیث‌شان صحیح است و نباید هیچ تردیدی کرد. اینها معتقدند هر حدیثی که در یکی از کتب وافی، وسایل‌الشیعه و بحارالانوار آمده، کاملاً مورد تأیید است، لکن به نظر می‌رسد انصاف این است که بگوییم در مورد این راویان بزرگوار نیز ممکن است خطایی رخ داده باشد و چه بسا حدیث ضعیفی را به اشتباه ضبط کرده باشند؛ گرچه آنها چنین بنایی نداشتند. بدین جهت نمی‌توان چنین ادعا کرد که هر حدیثی که در این کتابها آمده، از هر جهت، مورد تایید است و بازهم باید به اهل فن مراجعه کرد؛ خصوصاً احادیثی که در آنها حکمی آمده است؛ اما در مورد احادیثی که بحث بیان اخلاقیات، فضایل و ثواب آمده، طبیعی است که می‌توان به آنها اعتماد کرد.

    تناقض ظاهری در متن برخی از احادیث را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

    در بین تعدادی از احادیث‌تناقض ظاهری وجود دارد. از محدثان پیشین که بسیار در این جهت تلاش کرد و توفیقات فراوانی داشت، شیخ طوسی است که ایشان مجموعه احادیث، به ویژه احادیث فقهی و گاهی هم غیر فقهی، را بررسی و تحلیل کرد و با کنار هم گذاشتن اینها، تناقضهای ظاهری را برطرف کرد. این تناقضها به صورتهای مختلف به وجود آمده بود؛ مثلاً گاهی یک راوی یا فردی از معصوم سؤالی کرده بود و امام به تناسب سطح سؤال مخاطب پاسخی داده‌اند. راوی دیگر سؤال دیگری کرده بود که به سؤال راوی اول خیلی نزدیک بود، ولی امام معصوم به تناسب شرایط روزگار یا مخاطب، جواب دیگری داده‌اند. اگر چه هر دو موضوع به هم نزدیک هستند؛ ولی پاسخها به ظاهر متفاوت شده‌اند.

    محدثان در این جهت، تحلیل کرده‌اند که اگر دو حدیث با هم اختلاف و تعارض دارند، یا این تعارض برخاسته از نوع سؤالی است که سؤال کنندگان داشته‌اند و عملاً دو موضوع جداست و یا برمی‌گردد به شرایط زمانی و افرادی که سؤال کرده‌اند و به تبع، امام دو پاسخ مناسب داده است و چون هر کدام از اینها ممکن است نسخه‌ای برای فرد خاص باشد، نمی‌توانند با هم تعارض داشته باشند. لکن محدثان براساس یک اصل مسلم می‌دانند که معصوم هیچگاه در کلامش، دروغ، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد، چنان که در قرآن هم وجود ندارد؛ اختلاف و ناسازگاری در آنها وجود ندارد بنابراین کار محدث این است که آنها را جمع کند و شیخ طوسی همین کار را کرد. علامه مجلسی هم در کتاب <مرآه`‌‌العقول فی شرح اخبارالرسول> --- که در شرح کتاب کافی است--- نزدیک سازی و رفع تعارض را انجام داده است.‌

    نگاه اخباریان به احادیث چگونه است و راه مصون ماندن از آفت اخباری‌گری را چه می‌دانید؟

    اخباریها گروهی در حدود قرن نهم و دهم تا یازدهم بودند که رشد ویژه‌ای داشتند. اعتقادشان بر این بود که باید عمدتاً از اخبار و روایات استفاده کنیم و هر کتابی که روایتی را نقل کرده، کاملاً آن را بپذیریم و اعتماد کنیم. برخی از اخباریها معتقدند هیچ نیازی به تحلیل و بررسی و مطالعه‌ در درون احادیث نیست و به همین جهت آنها، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین محور دین را براساس اخبار و روایت می‌چینند.‌

    برخی‌شان معتقدند که قرآن موجز است و فهمش برای ما مقدور نیست و ما باید همه مسائل دینمان را از طریق معصوم به دست آوریم که البته این دیدگاه موردقبول علمای دیگر شیعه نیست و معتقدند حدیث همچنان که اعتبار دارد؛ ولی مرتبه‌اش بعد از قرآن است؛ ضمن اینکه همه روایات ممکن است قابل قبول نباشند، روایات ضعیف هم داریم و باید روایات را با مبانی موردقبول بررسی و تحلیل کرد.‌

    اگر امکان دارد، به مواردی از انگیزه‌های جعل حدیث اشاره کنید.‌

    یکی از آفتهایی که درخت تنومند حدیث را در بین قرن دوم تا سوم آفت‌زده کرد، بحث جعل است. مقصود از جعل حدیث این است که کسانی در شرایطی که هنوز کتابهای حدیثی شکل نگرفته بود و محدثان جایگاهشان به خوبی معلوم نبود و برخی از ائمه هم در بعضی نقاط در موقعیتی بودند که مردم به آنها کمال دسترسی را نداشتند، از این وضعیت آشفته استفاده کرده و مطلبی که حدیث نبود، به نام حدیث جعل کردند و به یک معصوم نسبت دادند که اینها را <جاعلان حدیث> می‌گویند.‌

    انگیزه‌های جاعلان متفاوت بود؛ برخی برای دفاع از حکومتها و برخی از حاکمان حدیث جعل کردند که پیداست انگیزه‌های سیاسی داشتند. برخی از جاعلان فکر اشتباهی داشتند و گمان می‌کردند هر چیزی که به نظرشان خوب می‌آید، می‌توانند به معصوم نسبت دهند که اینها را عمدتاً <غُلات> می‌گویند؛به عبارت دیگر کسانی‌اند که در واقع برای دفاع از معصومان جعل حدیث کردند. کسان دیگری هم بودند که از روی جهالت و اشتباه جعل حدیث می‌کردند.‌

    خوشبختانه با مطالعاتی که انجام شده؛ جاعلان حدیث عمدتاً شناسایی شده و احادیث آنها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و سعی شده احادیث جعلی آنها از غیرجعلی‌شان جدا شود؛ چون می‌دانیم که جاعلان حدیث تنها حدیث جعل نقل نکردند و چه بسا ممکن است ده حدیث درست هم نقل کرده‌اند تا حدیث جعلی‌شان جا بیفتد؛ اما به لحاظ اینکه حدیث، اصولاً کلام استواری است و سخن معصوم است و بالذات قوت اعتباری دارد؛ یعنی وقتی کلام معصوم در کنار سخن غیرمعصوم قرار بگیرد؛ هویت درونی حدیث معصوم آن را متمایز و مشخص می‌کند.‌

    امروزه نشانه‌هایی برای جعل حدیث آمده که آنها به ما کمک می‌کند تا بتوانیم صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهیم.‌جاعلان حدیث در قرن دوم که مجموعه‌های حدیثی نوشته نشده، اوجی دارند و در قرن سوم رو به افول‌اند، در قرن اول هم اندک‌اند و شخصیتهایی هستند که نامشان کاملاً در کتابهای حدیثی درج شده و جایگاه آنها به خوبی معلوم شده و امروزه می‌توان به جرا‡ت درباره بیش از نود درصد از احادیثی که جعلی هستند، اظهارنظر کرد و آنها را از احادیث واقعی، کاملاً متمایز کرد.‌

    لطفاً چند نمونه از منابعی که احادیث جعلی را برای ما مشخص می‌کند، بیان کنید.‌

    یکی کتابهای آقای دکتر شانه‌چی است که جاعلان حدیث را در آنجا بیان کرده‌اند. کتاب دیگر مربوط به استاد علی‌اکبر غفاری است به نام <تلخیص مقیاس> که ایشان در پایان کتاب، فهرستی از جاعلان حدیث آورده‌اند. همچنین کتابی به نام <اخبار‌الدخیله> هم به ما کمک می‌کند.‌

    علامه امینی هم در جلد پنجم کتاب <الغدیر> جاعلان حدیث و آثارشان را مشخص می‌کند. همین طور علامه عسکری در کتاب <القران‌الکریم و روایات‌المدرستین> این کار را به خوبی انجام داده است. من هم در کتاب <علم الحدیث> به طور مفصل جاعلان حدیث، نشانه‌های جعل، راویان جاعل و انگیزه‌های آنها را مورد بررسی قرار داده‌ام و همچنین بسیاری از کتب دیگر در این زمینه وجود دارد.‌

    این نکته را بسیار بجاست در اینجا اشاره کنم که حضور ائمه برای سه قرن، همراه مردم‌، بسیار کمک‌کرده که جعل حدیث در بین شیعه، بسیار کمرنگ باشد، زیرا هر امامی در زمان خودش با بیان احادیث صحیح و مخالفت با برخی جاعلان‌، به خوبی، چهره آنها را در جامعه روشن‌ کرده و بدین ترتیب فضای خوبی فراهم شده که جاعلان نتوانند در جامعه شیعه رشد کنند.‌

    آیا حدیث‌ در جامعه اسلامی و حوزه‌های علمیه ما جایگاه خود را پیدا کرده است؟

    حدیث در جامعه روزگار ما جایگاه خوبی دارد و در مباحث و موضوعات متفاوت، از حدیث به عنوان منبع دین کمک گرفته می‌شود؛ اما نمی‌توان این شرایط را مطلوب و کامل دانست و ما هنوز تا مرحله‌ای که بتوانیم جایگاه حدیث را در حوزه‌های علمیه و یا در مجامع علمی دانشگاهی و در محافل علمی دیگر باز کنیم، فاصله زیادی داریم. حتی می‌توانم بگویم جایگاه و منزلت بسیاری از کتابهای حدیثی علمای بزرگ شیعه، نزد محققان و دانشجویان، به خوبی روشن نیست؛ در حالی که این مقدار اطلاعات برای هر کسی که در هر رشته‌ای است و می‌خواهد به حدیث مراجعه کند، لازم است و باید که کتابهای حدیثی، اهداف صاحبان کتب،‌ سیر تدوین حدیث و شروح حدیثی را بشناسد و تا حدودی هم با رجال و درایه و فقه‌الحدیث آشنا باشد.‌

    مقدار قابل توجهی از احادیث ما، احادیث تفسیری‌اند که مفسر قر‌آن‌اند. این احادیث که از امامان معصوم، به ویژه امام صادق (ع) و باقر (ع) به دست ما رسیده، اهمیت بسیار زیادی دارند و باید در جامعه از آنها بیشتر استفاده کرد. حدیث جایگاه مهمی دارد و باید محققان، عالمان دانشگاهی و حوزوی فضا و موقعیت بهتری برای آن فراهم کنند. الحمدلله در حوزه چند سالی است که مرکز تخصصی حدیث شکل گرفته و کسانی، اختصاصاً، در موضوع حدیث کار می‌کنند در دانشگاهها نیز رشته‌های تخصصی علوم حدیث در حال شکل‌گیری است؛ به ویژه مرکز دارالحدیث و دانشگاه علوم حدیث.‌

    من معتقدم در دوران معاصر، به برکت انقلاب اسلامی و اندیشه‌های حدیثی حضرت امام و مقام معظم رهبری و نیز عالمان دیگر، مطالعات حدیثی و به ویژه مطالعات تطبیقی در حدیث شیعه واهل سنت گسترش یافته است؛ لکن تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله داریم و نیاز داریم در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها انجمن حدیث شکل بگیرد و رشته‌های حدیثی، علاوه بر سطح کارشناسی و ارشد، در سطح دکترا تأسیس شود و همین طور در بین عموم مردم، ضروری است که روزنامه‌ها،‌ مجلات و صدا و سیما تلاش بیشتری بکنند و کتاب‌ها و مؤلفان حدیثی و نقش آنان را بهتر معرفی کنند.‌


        نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سردبیر فصل نامه علمی پژوهشی شیعه شناسی
    پیشتازی شیعه در مباحث علوم قرآنی
    تاریخ حدیث
    ترجمه قرآن، حلقه ‌واسطه‌ میان متن و مخاطب است
    کلینی
    کتاب «فرقان الحق» منزلت و ثبات قرآن را به چالش می‌کشد
    نقد اندیشه های ذهبی
    اندیشه‌ قرآنی پژوهشگران در تعامل با یکدیگر ارزشمند‌تر است
    [عناوین آرشیوشده]